متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
سر به این دیووانه ی بیمار هم گاهی بزن...
که به جز اغوش گرم تو، درمان نشود...
درد و درمانم یکیست ـ..
آن هم سیه چشمان توست...
در من ***
چیزی گم شده
مثل صدای پایی
که جمعه برده ..
**تو همان شعر بلندی که
به دامن صبح میریزی...
و من، ادامهی نفسهای یک غزل.**
زمستان فصل مردن آفتاب بود
و آتش بازی تو
فقط سایه ای از دود
روی برفهای ساکت ...
بشقاب گل سرخی مادرم
از دستان پدر سُر خورد
وجنگ خاورمیانه
از آنجا شروع شد...
اشکم کبوترانه
ابری به ناف شب می دوزد
دلتنگی همین است...
فکر کردن به تو
خوش بو تر از
بوی ترنج
در جمعه های
کهربایی من است...
همتی می طلبد راه که هموار شود
دل که در کار نباشد اگری می آید
موج زلفت کشتی چشمان من را دل بِبُرد
ترسم از روزی که پهلو گیرد او، در ساحل آبهای تو
تو چه دانی که حال دل من...
بی تو چقدر بارانیست...
شانه میخواد چکار، آن پریشان موی تو...
تا دو دست عاشق من هست، شانه میخواهی چکار...
میِکشد هر شب مرا چشمان تو...
تا به سر حد جنون...
بیا تکیه بکن بر قلب این دیوانه ی عاشق...
نترس رنگی نخواهی شد، ولی عاشق کمی شاید...
من ندانم که تو کیستی و کجایی ولی...
دانم این قلب گرفتار نگاه تو شده...