متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
ای بی خبر از حال منِ مست کجایی...
من یاد تو هستم تو مرا یاد نداری...
عمــــــــرمان بیهوده بود...
گر بین لبهای من و تو پیوندی نبود...
لبخند بزن که زندگی طولانیست...
یک لحظه ز من جدا نشو که زندگی طوفانیست...
لبخند زدی و مو پریشان کردی...
دیوانه که بودم، دیوانه تر کردی...
درون چشم من جز تــــــو...
مگر کس خانه ای دارد...
گفته اند می آیی؛
من با لبان احساس،
قداست انتظارت را،
می بوسم...
گلپوش حریری از بهشت است حجاب
نازل شده تا شان تو معلوم شود
به تماشای تو قانع شده ام هر شب و روز...
چون که دستم به موهای پریشان تو هرگز نرسد...
نه بدبینم نه خوشبینم تو را با چشم دل دیدم
نمیدانی نمیدانم چه شد ای گل تو را چیدم
مرا دیوانه میدانست...
نمیدانست نگاهش کرده دیوانه دلم را...
دلم بهانه می کند طلوع دیدن تو را
تا به کجا دلم کشد ، حسرت دیدار تو را
ماه من ؛
در آسمان آبیم
چه زیبا نظاره گر
به دل نشسته ای
من چه میدانستم درمان دردت شوم
زخم دردهایم ، میشوی ..
مثل چشمان سیاه تو، پیدا نشود
حتی به خــــواب...
گریستم برای نداشتن کسی که...
به حال و روز دیوانگی ام خندید...
بدنم داغ و سرم گرم و تنم میسوزد...
به گمانم بوسه از لبهای تو آتش به جانم زده است...
برخیز
و در جیب بگذار
برگ برگ حواست را
و عبور کن از زخم
شعرم را بردار
وبا زاویه دید درخت
کنار بزن
سرانگشت پاییز را