«درخشان ترین روشنایی» روزها گذشت و شب ها هم آبی، سیاه شد و سیاه، آبی و میان من و تو هنوز فاصله هاست من از نغمه ی خوش آهنگ یک پرنده، از بوی نرم خیس خورده ی چوب درخت آبشار طلایی از لبخند سبز نارنجی برگ ها از قلب تپنده...
دستانت را به من سپار شاید سرخ ترین جامه ی انار را به تن نازک سبز برگ پوشاندیم و آبی ترین درخشان آسمان را به تن چوبین پنجره ها بافتیم دستانت را به من سپار شاید در خواب لطیف آزادترین پرنده ی باغ خفتیم و در تمام چنارهای صدساله ی...
شنیده ام کبوتری از دست های مادرم به آسمان پرواز کرده لالایی هایی مادرم همیشه عاشقانه بود من اما بعضی وقت ها زبانش را نمی فهمیدم ! حتما مادر به زبان فرشته ها با کبوتر حرف می زده که بعد ها " کبوتر صلح "شد
برف یعنی اوج دل نگرانی آسمان ...! می بارد که مبادا رد پای عشق در دلتنگی برگ ها گم شود ...
و خدا خودش شاهد است ..... . که چگونه آسمان برای شکستِ پرنده ای در پرواز می گرید که چگونه سکوتی پر وهم گلوی عاشقی را خاموش می کند که چگونه نفس دغدغه ی هوای خانه را دارد که چگونه یک صبحِ زود, فریاد می زنی آی عشق لعنتی در...
رفتن قانون چشم هاى تو بود و جهان من چیزى شبیه به آوارگىِ یک رویا نزدیک ، دور هر جا که هستى به آسمان بگو دردهایم درد مى کنند
اسم تو را به سنگ ها گفتم مشتشان باز شد هزار کفِ دست آینه کنار هم لبخندت را به آسمان نشان دادند
اندوه را می تکانَد از یقه پیراهنم انگشتانی که جمعیّتِ یاری است به گاهِ تنهایی در تو نگاه می کنم، شعر فراموشم می شود ای ابر بردبار که آسمان اتاق را به حرکت درمی آوری و چون قصیده ای بلند بر من فرود می آیی! لبخندت عفو عمومی است بر...
همیشه دلم می خواست بدانم پرنده ی بال شکسته ای که بعد از مدتها، برای اولین بار به پرواز در می آید آسمان را چگونه می بیند؟ تا اینکه عشق تو مرا از هر زمینی جدا کرد؛ و من در آسمان ها به پرواز درآمدم..
چشم به راه آبی ام و همین طورآسمان و کمی دریا مثل کوهستانی که تا کمر در برف هست سردم شده به دنبالم نگرد وقتی می خندی روی لبهایت نشسته ام و به آن شقایق کوچکی که در قلبت لرزید کمی آسمان تعارف می کنم...
به ماه می مانی در برکه نزدیک و ، در آسمان دور
من اینجا بس دلم تنگ است درون سینه ام هر روز یک جنگ است من اینجا آسمانم ابری و سرد است کنار برکه ی دنیا ؛ برایم زندگی ؛ پردرد و بی رنگ است ... .
اگر پایش به زنجیر است اما به سوی آسمان می روید او سبز سپهر نیلگون هرچند دور است ولی زیباست رویِش... سخت زیباست!
ابر توی آسمان شبیه درخت انجیر است. با یکی از شرکت های حمل و نقل تماس می گیرم. در آگهی تبلیغش نوشته است:« حمل و نقل هوای شرجی تابستان، سرمای استخوان سوز زمستان، عطر بهار نارنج و پیچ امین الدوله حیاط خانه شما با ما، به اقصی نقاط دنیا.» اقصی...
مرا نه آسمان برمی تابد نه زمین نه باد نه باران نه ماه نه خورشید نه کوه نه دریا، تویی که به ماه و خورشید و فلک فرمان می دهی عاشقانه دورم بگردند
آسمان من پر از هواپیماهای ملخی تک موتوره ای است که هیچوقت قادر به اوج گرفتن نبوده اند، بیشتر شبیه سمپاش های روی مزارع ذرت توی فیلم های قدیمی سیاه و سفید شاید، با بدنه جعبه ای شکل و بال های نردبانی و خلبان های پالتو خز پوش و عینک...
کنارت یک جهان شعرم..شبم.. شوقم..شورم..یک جهان آسمانم! بال و پرم، پروازم...یک جهان می خندم... می رقصم... کنارت یک جهان مال من است...
متولد بهمنیم... باران که بارید دلمان به آمدن رضا نداد! آسمان ابرهایش را گفت اینها مغرورند و حساس، باید برایشان از چشمهایتان بغض ببارید! ابرها شروع کردند بغض های سفیدشان را روی دنیا باریدند و ما شدیم دردانه های آسمان! از آن روز است که اگر دلمان بگیرد تنهایمان اگر...
اگر به هم نرسیدیم یادمان باشد که سقف غربت این عشق آسمان باشد
آسمانی ترین آغوش را میان دستانت تجربه می کنم ، گاهی به زمین می آیم و در دریای خروشان محبتت ، شنا می کنم ودر این پیوند عاشقانه آسمان و زمین ، میان نوازش نسیم دستانت بر گندمزار موهایم ، آرام می گیرم ...
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم از تمام زمین یک خیابان را و از تمام تو یک دست که قفل شود در دست من . . .
مگر می شود صدایم کنی و برگ های پاییزی به آغوش درخت باز نگردند؟! مگر می شود نگاهت کنم و زمین بر آسمان نبارد؟! بیا بیشتر عاشق هم باشیم، تا شب سرمه ی عشق را به چشمانش بکشد... تا ماه موهای خورشید را توی آیینه صبح ببافد... تا بهار روی...
پیدا کردن جایی که کسی زیبایی ات را کشف نکند کار سختیست! این روزها همه عکاس شده اند و من دیوانه نگران پخش شدن آوازه ی زیبایی ات در شهر هستم همین دیشب که آسمان دلش گرفته بود خودم دیدم خدا با دوربینش داشت از تو عکس می گرفت
شب است و قطار خاطره ها براه چادر سیاه شب ؛ محافظ زیبایی ست ؛ برای چشمان به اشک نشسته و ماااه ؛ این دلبر زیبای آسمان ؛ تنها قصه گوی ؛ هر شب لحظه های شب بیداران ؛ جای شهرزاد شب بیدار ؛ نشسته تا ؛ جانی گرفته نشود...