پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شعر بانداژ کردن زخم های روح است....
تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد از بس که استخاره زدم تا ببینمت...
نه جانانی نه خواهانینه جانانی که نامش را کنم فاش!نه خواهانی که گوید مال من باش!...
پیش چشمم گیسوان را بسته و واکرده ایکرده ای وابسته ی خود هم مرا هم شانه را...
چشم درویش بکن، موقع صحبت با منمن دلم خواسته شاید به شما زل بزنم...
بگو به رکعت چندم رسیده است نماز؟که با خیال تو مشغولم و حواسم نیست...
مردن عاشق ،نمی میراندشدر چراغی تازه می گیراندش...
آهای بارون پاییزیکی گفته تو غم انگیزی...
از هزاران دل یکی را باشد استعداد عشق...
نور نبود هر درونی را که در وی مهر نیست...
چو دل در دیگری بستی نگاهش دار، من رفتم...
ز جهان کناره کردم که تو در کنارم آیی...
خودنمایی نکند هر که کمالی دارد...
گر هست جانی در تنم بهر تو می دارم نگه...
آنجا که عشق خیمه زَنَد، جایِ عقل نیست!...
تو عمر من و وصلت آسایش عمر من...
راحت جانم توئی ای جان و ای جانان من...
من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟...
به لب آمده ست جانم، تو بیا که زنده مانم...
ز معشوقان نگه کاری تر از حرف دلاویز است...
آنکه خود را نفسی شاد ندیدست ، منم...
خوبتر از تو نقشبند ازلهیچ نقشی نبست در اول...
شاخه تا آمد به برگش خو کند پاییز شد...
ما را به غم عشق همان عشق علاج است...
ما را بهشت نقد، تماشای دلبرست...
به امید وصال تو دلم را شاد می دارم...
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن...
من «عاشقم» گواه من این قلب چاک چاک...
دیدن تو ببرد قاعده غم از دل...
گرهگشایی دلهاست کار خنده تو...
بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است...
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است...
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل...
عاشقان کشتگان معشوقندهر که زنده ست در خطر باشد...
سایه شکن باش چو نور چراغ...
عشق ما واقعه ای نیست که آخر گردد...
خوشا بحال دلم گشته مبتلای شما...
ای خوش آن عمر که در شغل محبت گذرد...
چه شد که قدر وفا هیچ کس نمیداند...
عاشق مشوید اگر توانیدتا در غم عاشقی نمانید...
صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی...
یلدا به پای زلف نگارم نمی رسد...
انسان تنها ؛ خانه باشد یا سفر ؛ تنهاست !...
مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟...
با بال شکسته پر کشیدن هنر است...
کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را...
گر شود عالم نگارستان، نگار من یکی است...
دل نزد تو است، اگر چه دوری ز برم...
ای یار بکش دستم آن جا که تو آن جایی...
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو...