بیو شعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو شعر
در اناالحقِّ جنون، نجوای جان، بانگی زند؛
همقدم با دل بگردم، سربهدارِ لحظهها!
پ. ن:
تلمیح به داستان حسین بن منصور حلاج که «اناالحق» گفت و به دار آویخته شد.
صفحهی شطرنجِ دل، لبریز شد
از رخِ شاهِ تو ای آسِ دلم
وقتی که ازچشای تودورباشم نازنین ترجیح میدم بمیرم یاکورباشم نازنین مگه میشه عزیزم ازدیدن توگذشت نذاربیشتربمونم اسیرغصه واشک
روزِ سعدیِ بزرگو، روزِ نثرِ پارسی
بر دلِ اهلِ ادب، بادا نفسزا و، نکو
کاشکی میتاخت بر شطرنجِ دل، شبدیزِ مِهر
مات میشد بانوی دل، با دمِ پرویزِ مِهر
_«مات»:
۱_ حیران، شگفتزده، گیج، متعجب، حیرتزده، مبهوت.
۲- تیره و تار، رنگپریده، رنگرفته، کبود، کدر.
۳_ شهمات (اصطلاح بازی شطرنج)
_ «پرویز»: به معنای پیروز و فاتح، نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی، مشهور به...
یک بار گفتی:
«دوستت دارم!»
و من صدها بار،
در تنهایی مفرط،
به این حسّ مثبت،
نیک اندیشیدم؛
صدها بار،
«دوستت دارم» را،
تکرار کردم...
مینویسم
تا فراموش نکنم
تا خاطراتم را
در جوهر کلمات
زنده نگه دارم
مینویسم
تا جهانم را خودم بسازم
جایی که رویاها محدود نیستند
و احساسات در قفس نمیمانند
شاید قلمم هنوز خام باشد،
اما هر واژهای که مینویسم،
قدمی به سوی آیندهای است
که در آن من یک نویسندهام...
(او خواهد آمد)
او خواهد آمد تا دهد گـرما به دلها
او خواهد آمد تا دهد پایان به سرما
او خواهد آمد تا جهان سامان بگیرد
او خواهد آمد تا دهد بر عشق، معنـا
اسمِ تو، سرفصلِ واژه، واژه ی شعر دل است؛
مطلعِ شعرِ گروه این نااامِ پُر مَد کرده ام!
با تو اعضای گروهم، می شود، کامل فقط؛
با رباتِ دل، ورودِ غیرِ تو، سد کرده ام!
شهد شیرین لبت باشد نباشد جای غم
چای تلخ غم کنارت می شود شیرین چرا؟
آنقدر شیرین زبانی در زبانم ذکر توست
تا دهانم وا شود می آورد اسم تو را
بهترین خلق جهانی نقص و عیبی در تو نیست
شکر می گویم شدی سهم دلم جانان ما
شاکرم من...
"دروغ...
حرفی که...
میرقصد
روی لبهی تیغ
با لبخندی
خونین..."
"میان فاصلههای ما، هزار بوسه گم شد"
"تو در شعرهای من جاری هستی؛ اما دور"
عشق
مثل
حرفی بود
که
هر بار
به
تو
ختم میشد
نقطهها
جا ماندند
در پایان
جملهای که
تو
ناتمام
رهایش کردی.
ن
ی
م
ه
ی
حرفهایت
هنوز
در گوشم
زمزمه میشوند
...
جدایی
نقطهایست
که جمله را
تمام نمیکند!
دستهای ما
دیگر به هم نمیرسند
اما هنوز
خطوط شان
حرف میزنند...
تو رفتی
و جهان
وزن سکوت را
به من آموخت.