100 متن کوتاه شراب ۱۴۰۳ جدید 2024

نام تو مرا همیشه مست می‌کند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهای ناب

چشمان تو شراب است

و من مست آن چشمانت

با این شراب ها

مست نمی شوم دیگر

باید دوباره سراغ چشم های

تو بیای‍م!

خواهم امشب همچو مِی نوشت کُنم

بی خود از گرمیِ آغوشت کنم

وز شراب عشق مدهوشت کنم

با هزاران بوسه خاموشت کنم

قرارمان فصل انگور
شراب که شدم بیا
تو جام بیاور / من جان
هراسی نیست
فقط تو خوش باش
همین مرا کافیست

پیمانه را به دست اجل
بسپرو برو
ای زندگی شراب تو مستم نمی کند

شراب/روی پا ایستاد/برای چشم های‌تو/نه خدا خوابید/نه من

پای سیب
درون ویترین
شرابِ کهنه

گنجایش دیگری ندارد دل من
همچون قدح شراب لبریز توام

هوا، هوای بهار است
و باده، باده‌ی ناب؛
به خنده، خنده بنوشیم
جرعه جرعه شراب!

بگذار تا بنوشمت
ای چشمه شراب ...

️️️

میگن رفیق هم مثل شراب ، کهنه اش یه چیز دیگه ست

دوای درد ما اشک است...آری اشک....آری اشک
شراب آورده ام، بنشین برادر! استکانت کو؟

دهنم تلخ شد از بی شکری ، بی عسلی !
تو شرابی و تویی قندِ مکرر ، جانا !

کنارم‌گذاشتی
که‌تلخم‌کنی؟
شرابی‌شدم‌نابی،حسرت‌بکش

به بوسه هایت قسم

زمستان سردی در راه است

کمی جلوتر بیا

شراب لبانت را می خواهم

می گویند وقتی مست باشی

زمستان چله ی تابستان است…..!

چِل سال رنج و غُصه کشیدیم و عاقبت
تَدبیر ما به دست شَراب دو ساله بود

مهتاب معلق ماند
در پنجره
وقتی که منطق آسمان
زمستان شد
و اشک ماه یخ بست
در گرمی شراب

قرارمان فصل انگور

شراب که شدم بیا

تو جام بیاور من جان

جام را خالی از جان کن

هراسی نیست... فقط تو خوش باش

همین مرا کافیست...

چشم هایت؛ چشمه های شراب
لب هایت؛ باغِ خرما
وآغوشت آفتابِ داغِ تابستان است.

آدمایی که
مدت زیادی تنها موندن
به شدت جذابن،
چیزی مثل شراب چند ساله...

تنها شراب چشم خمار تو قادر است
میخانه را دوباره پر از مشتری کند

نان و شراب
در لب های تو است
مرا با بوسه ای
تقدیس کن ...

دلم، مست شدن
با "تو" را می خواهد
مرا پیاله ای شراب بنوشان
سبزم نما ، زنده ام کن
با من به رقص برخیز و مرا
ذره ذره در آغوشت بمیران

چشم هایت؛ چشمه های شراب
لب هایت؛ باغِ خرما
وآغوشت آفتابِ داغِ تابستان است.

با آنکه نان برکت است
تو اما برایم ، شراب باش ..
بگذار با تو مست شوم
تا از تو سیر .

بوسه یی دادی و تا بوسه ی دیگر مستم
کَس شرابی نچشیده است بدین گیرایی

مرا به بزم عاشقانه ات ببر
در این شبی که ماه
با نگاه هر ستاره
جرعه جرعه مست می شود...
پیاله ام شکسته است
تو از شراب چشم خود
دو جرعه قرض می دهی؟

فراهم کن شب دیدار خود را
شراب ودفتر و سیگار خود را

بخوان آواز از پروانه ای خیس
برایم کوک کن گیتار خود را

شهلا الوند (خاتون)

این غوره ها
شراب خواهند شد
و انقدر
جای خالیت را پر خواهند کرد
که
حلوایم
نوبرانه ی بهارت باشد
...
تورا جان باران
اینبار صبر نکن ...

و آدم اول آتش را اختراع کرد
و بعد جهنم را... چنانکه اول شراب را
و بعد بهشت را

و چنانکه اول فراق را
و بعد برزخ را...

در شراب و شعر و شب، غرقِ شکفتن می شوی!
عشق می افتد به سجده، تا تو یک «زن» می شود!

شاعر: سیامک عشقعلی

رنگ مشکی زودتر از شراب مست می کند
اگر
چشمان تو باشد...

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

در آغوشت چه آرامم!
چقدر عشق ست در کامم!
شرابِ بوسه ی احساس،
شده، پیوسته ی جامم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.

از تشنگی میمیرم و در ساغر شعرم
هرگز شرابِ تلخ مردافکن نمی ماند

رضا حدادیان

حُسنِ ختامِ شب
آنک شرابِ خون،
آنک طعامِ داغ ،
بر خوان لطف تو
با یک دوجین دهان،
حُسنِ طلوع صبح
خار و صلیب و میخ.

برای مسیح

خوش باشد و گوارا..

ساقی ز چشم یاران پر کن شراب ما را
جامی به این قشنگی خوش باشد و گوارا