متن حادثه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حادثه
به توپِ حادثه بَر خوردم
به توپِ حادثه بُر خوردم
ورق شدم به: «شُدن»، «باید»
شبیهِ مجلسِ توپیده
«آرمان پرناک»
نه خواندی
نه می خواستی بخوانی
شاید روزِ نیاز
شاید روزِ اسباب کشی
زمانی که داری ظرف های شکستنی را
در روزنامه ها می پیچی
چشم هایت
لمس شان کند
آن نامِ آشنای پرتکرار
در ستونِ حوادث را...
«آرمان پرناک»
صدای موّاجِ گوینده ی رادیو
دیگر مرا غرق نمی کند
یاد گرفته ام مانند ماهی ها
خونسرد
در دریای حادثه شنا کنم!
«آرمان پرناک»
بیا
در بطنِ شب
تخم حادثه بکاریم
شاید
فردایِ نیامده
سگ اش شرف داشته باشد
به امروزهای بیهوده.
دلتنگ تر از من به خدا نیست در این شهر
در حادثه ی خیس خیابان ، بغلم کن...
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی