متن زخم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زخم
درد بی درمان درد نیست گاه پاره ای از تن است
گاه پاره ای از روح
گاه اسم من است
همان اسمی که صدایش نزدی
و لک میزد برای اینکه بشنود
درست است نام من است
لحظاتی که هیچکس کنارم نبود ومن با اینکه فقط خود را داشتم خودم را...
من
خلوت یک زخمم
همیشه زخم کاری ازکسی خورده میشه
که میمیری توواسش علت زندگیته
زخمی به دل افتاده آنرا مرهمی نیست
بغضی نشسته در گلو ، راه دَمی نیست
تنها بمانی با حضورش در خیالت
با خاطراتش سر کنی درد کمی نیست
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
زخم هایی که به نام عشق خوردیم همه به آن دلیل بود ،که حاضر نبودیم
عشق را به عنوان یک مفهوم مستقل و اما حیاتی ،برای زندگی بپذیریم
و بدین صورت هر که با ما جنگید ،با شمشیری به نام عاریتی عشق زخمی به ما زد
جان جهانم !
من...
ما درست آنجایی ایستاده بودیم ،که نباید.
جایی که چیزی برای از دست دادن نمانده بود .
دروغ بود که زخم ها ما را قوی کرده بودند ،ما تنها جسور تر و عصبانی تر شده بودیم .
چیزی برای باختن نمانده بود
اما هنوز یک چیز به امتحانش می ارزید...
«زخم عشق»
کاش می شد از یاد برد
کهنه زخم عشق را ...
زخم خنجر دوستت دارم های شیرینی که از پشت در آغوش گرفته است
تن خسته بی روح را ...
نخل بلندی که برای رسیدن خرمایش کمر خم کردیم
اما سهممان چیزی جز تیغ های تیزش نشد
و...
در این دنیای بی در
که پیکرش ویرانه ای ست
بر قامت خمیده ی تنهایی
میان وارفتگی های درهم روزگار
از آن کهنه زخم تنیده در پیله
حرفی نیست
وقتی نگاهم یک دنیا فریاد است
اما ...
جوانه می زند
بذری که دست دعا و مهر خدا
در خاک گلدان...
باز امشب در گلو یک بغض مهمان من است
این هق هق های لعنتی آهنگ گریان من است
آخر به زنجیرم زدی عاشق کش بی مرام
بعد از تو قاتل های من هر بیت دیوان من است
هر روز زخم تازه ای ، هرشب نعش ام بر زمین
از بس...
مانند خونریزی زخم عمیق شمشیر در قلب...
بدنم جرعه جرعه روحش را خاک میکند...
نویسنده: vafa \وفا\
تنهاست چون جزیره کسی در درونِ من
جر خورد در کشاکش دنیا سکون من
آیینه ی شکنجه و درد است بی گمان
زخمی که وا نموده دهان از برون من
من معبدِ خراب، که هنگام زلزله
افتاد چلچراغم و سقف و ستون من
در خواب بی درنگ مرا کشت یک...
یه زخمایی داخل قلبمه
ک تو زدی
جاهایی ک هیچ کسی بهشون دسترسی نداره
هیچی فقط خواستم بگم اونارم دوست دارم🙂
دلِ من دریائیه ، تو بزن ماهیاشو زنده بکُش
بزن یه زخمِ درشت
تو بزن مرجانشو جر بده و بنداز جلوش
تو درار مروارید از صدفشو بهم بده فحش
دلِ من زندون داره ،تو بزن میله هاشو خم بکنش
تو بزن نیش به من و ، بعد بکن عشق
یا...
در گوشه و کنار شهر
در هیاهوی فروشنده ها و
ازدحام رهگذران.
زنانی را می بینم
که زخم های به خون نشسته ی
روی پیکرشان
خبر از فریاد های پر از درد می دهد
اما یقین دارم که آنها
روزی خواهند مرد،
بی آنکه کلامی برای اعتراض گفته باشند.
راه دوست داشتن بعضی آدم ها همیشه لغزنده است.
خواسته و ناخواسته به تن لحظه هایت زخم می زنند و زور دوست داشتنشان به هیچکدام از این زخم ها نمی چربد.
نگاهشان که می کنی ؛ غریبه هایی را در لباس آشنا می بینی که به تازگی پوست انداخته اند....
دیگر یادت را به رسمیت نمی شناسم.
فراموشی به خورد استخوان هایم رفته.
به حرمت تمام زخم هایی که برای التیامشان
تا پای غرور جنگیده ام ، از میام تمام خاطراتم حذف شده ای.
حتی صدایت را ؛
که روزی ، نت زیبای زندگیم بود ،
دیگر نمی خواهم.
می...
هر از گاهی زخم دلم را باز می کنم و دوباره درمانش می کنم
مرحمی می گذارم روی آن تا دوباره زخم جوش بخورد و بسته شود.
هرازگاهی این کار را انجام می دهم برای یادآوری خودم که چگونه باعث شدم این زخم بوجود بیاید. هرازگاهی فکر می کنم این...