شعر غمگین عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر غمگین عاشقانه
فکرِ تو اَم
تو،
فکرِ همه؛
همهمه
فاصله انداخت
بینِ من و تو.
#آگرین_یوسفی
شب است...
و من، در تاریکیِ خودم
به واژههایی فکر میکنم
که هیچوقت نگفتم.
حرفهایی که لبهایم را سوزاندند،
اما به گوشِ تو نرسیدند.
عشق، درونِ من
چون رودخانهایست
که از ترسِ سنگها
خودش را پنهان میکند.
قلبم
گاهی فرمان میدهد،
بدنم مطیع است،
و عقل،
جایی گوشهای مینشیند و...
مرا ببخش
به خاطر دوستت دارمی که
از دهان افتاد و نه
دردی از نگفتنی های من دوا کرد
و نه دردی از نشنیدنی های تو
بعد از تو
هیچکس بین من وسایه ات
پادر میانی نکرد
تا عشق رنگ دود گرفت و
خاکسترش را
پاییز فوت کرد....
هروقت میخواهی برو دیگر دچارت نیستم
رنجیده ازعشقم ولی من بی قرارت نیستم.
از درد میپیچم بخود چون پیله ی ابریشمی
پروانه ای در پیله ام بال فرارت نیستم.
. دربازی شطرنج دل مات نگاه تو شدم..
من باختم در زندگی مرد قمارت نیستم...
باغ دلم آتش گرفت از حسرت...
چپاول کرده ای ایمان و دینم
دلم را هم ربودی نازنینم
دگر از من چه باقی مانده ای یار
کنون با هر چه غم من هم نشینم
بعد تو بر هر چه پیش آمد ، من استادانه خندیدم،
تو گفتی میروم ، اما منِ دیوانه خندیدم..
این خونه زندون منه،این زندگی رویام نیست
اینی که میمیره برام،اونی که من میخوام نیست
دلخوش به برگشتم نباش،پشتم بجز دیوار نیست
اینجور رفتن ها یعنی، برگشتنی در کار نیست❤️🩹
از من شاعر بساز
و روشنایی را به دفترم بیاویز؛
زخم واژهها را ببند
و نپرس که چرا غمگینم؛
زیرا دهان من
سالهاست چهرهام را ترک کرده است...
بعـב تو من نـבهم בل بـہ בل چشم کسی.
بعـב تو بوسـہ نگیرم ز لب مست کسی.
چشم و בل بوسـہ ز لب نیز فـراوان باشـב.
بعـב تو عشق حرام باشد بر من نـفـسی.
🍂
درختان لخت شدهاند
مثل دلم
که بیلبخند تو
پاییز را
با تمام برگهایش
گریه میکند.
شادمان از پسِ پاییز دویدم
شاید، که بهار
در پسِ دستان تو پنهان باشد.
باد
بر شانههایم وزید
و هر بار ،
صدای قدمهای تو
در کوچههای خیس تکرار شد.
اما
بهار نیامد،
و تنها باران است
که گامهای تو را
بر سنگفرشِ بیکسی
به یاد میآورد
پدر.....
درختِ من، به خوابِ خاک افتادهای
بیبرگ و بیصدا، ولی پر از آوازِ گذشته...
ریشههایت هنوز در تپشِ خاکاند
و سایهات روی خاطراتم کشیده شده است.
نامت را باد میخواند از گوشههای کوچه
و من هنوز با صدای تو دعا میکنم، بیآنکه لب باز کنم.
خاموش شدی، اما چراغِ...
چه خوش بودیم با آن عشق پنهانی
به گوشم خوب میگفتی الفاظ ویرانی
تو بودی ماه شب تابم و من آن ابر تیره رو
به ظاهرکردمت پنهان ولی در چشم تابانی
نبودی جز خیالی دور و بس زیبا
که جا ماندی در اوهام و افکار خیابانی
از آن روزی که...
چرا امــشـب ،شبی دلگیر دارم
چرا دل، بسـته در زنـجیر دارم
نمی دانم چرا تقدیرم این است
چرا بخــتی چنین من پیر دارم
دیدمش زلزله بم سرم آمد
دیدمش هی گسل یل سرم آمد
دیدمش مات نگاهش شدم آری
آنقدر خوب نگاه کرد حمل بر سرم آمد
آنقدر مست نگاهش شدم آری
که گمانم خبرم از دل تاریخ به سر آمد
و من خسته دل و لات و پریشان
به خودم گفته ام...
בر هـــراســـم،
کـہ مباבا ز لبت بوسـہ نچینم و بمیرم یک בم.
آنقدر دیر آمدی، دل خسته شد
خاطرم در خاطرت وابسته شد
با غبار چشم من بازی مکن
چشم من از شوق دیدن بسته شد
پـس از تـو بی خـبر از حال خویشـتن بودم
شــبیه وامــــق و فـــرهــادِ کـوهــکن بـودم
نپــرس از دلِ تــنگـــم نپـــرس ، ویــــرانـم
اگــرچـه قـــبلِ غمـــت فـاقــدِ مِـــحَن بودم
در انتــظارِ تـــو عمری که خـــوب می دانی
کســی که چشـم به راهت نشسته من بودم
کنـــون که لاله ی دلــخونم و...
از دور صدای بوقِ جنگِ دشمن
ماشینِ عروس و بغضِ بیهم بودن
«خوشبخت» به رسمِ شکل؛ آن نامرد و
تندیسِ «چگونه باختن» یعنی من ...
پـس از تـو بی خـبر از حال خویشـتن بودم
شــبیه وامــــق و فـــرهــادِ کـوهــکن بـودم
نپــرس از دلِ تــنگـــم نپـــرس ، ویــــرانـم
اگــرچـه قـــبلِ غمـــت فـاقــدِ مِـــحَن بودم
در انتــظارِ تـــو عمری که خـــوب می دانی
کســی که چشـم به راهت نشسته من بودم
کنـــون که لاله ی دلــخونم و...
کشوری به نام آغوش تو
بگذار این بارانِ خاکستری،
تمام شهر را بشوید،
خیابان را،
خاطراتِ فلزیِ ماشینها را.
جهان، امروز، چیزی نیست
جز سمفونیِ مرطوبِ پاییز.
و تو،
که موهایت، شرابیِ همان افراهای دوردست،
و لبخندت،
آخرین گلِ سرخِ بازمانده از تابستان است.
نمیخواهم نامت را بدانم،
نمیخواهم بدانم...
چشمان سیاه
تو چقدر جادویی ست
بوسید مرا
گرچه
هم اغوش
نگشتیم در شبِ بیپایان
چشمانت
مثل دو فانوسِ خاموش
در دلِ طوفان
میدرخشیدند
بیآنکه نوری بدهند
بیآنکه راهی نشان دهند...
من
در امتدادِ سکوت
دنبالِ صدایی میگشتم
که شاید
از لبانت
به خوابم بریزد...
اما
تو فقط نگاه...
امشب
صدای رفتنت
در گوش خاطرهها
زمزمه میشود
با رد اشکهایی
که هنوز
نامت را فریاد میزنند