متن بغض
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بغض
بغض آمده است مرا گرفتار کند
دیوانه ی کوچه و خیابان کند
تو بگو ای یار به کدام کوچه ای؟
به کدام در، این دل باید زاری کند
رو راست باش با من ای یار
بگو که دروغ بود تا این دل تمام کند...
سجده صاد
خیره می شوم
به اتاق ته راهرو
بغض کمین کرده گلویم را می چسبد...
آن اتاق بایگانی خاطرات ماست
عطرت
پیراهن چهارخانه مردانه ات
و حتی موهایت که جا مانده روی شانه
من آن ها را تا ابد نگه خواهم داشت ،
آن ها نماد عشقند...
بغض هایم
میراث دارِ زخم های کهنه اند.
با خنده هایی که طعم تلخی گرفته
فریادهایی که با سکوت
خفه کرده ام ، در میان حنجره ام
دق می کنند.
واژه هم حال مرا نمی فهمد.
و این شب ها قبل از خواب
برای آوار این حجم از دلتنگی
\وَتَوَاصَوْا...
بغضم می شکند
که هر بار
باران می بارد وُ
منم پشت پنجره
به امید گذشتنت از این سو
به آن سو
(چشم در راهم)
ولی هیچگاه
ولی هیچگاه
تو نیامدی و نیامدی هرگز
منم هر بار که باران می بارد
منم و دلتنگی
به یادت سرمم سیر می شود
پاییز را دوست دارم… ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻩ! ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﻟﺮﺯ ﮐﺮﺩﻩ! ﺑﻐﻀﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ! ﺣﺮﻓﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ! ﻣﻦ، ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻭ ﻟﺮﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻢ! ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﻋﺮﻭﺱ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺼﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ؛...