متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
برای [کوثر]
تا گـذشت یـک چرخـه از مــاه،خـــوش رســـید ســـالروز تــو
چون که بود ثور آن وجودت ،بحرحال،امروز شُدَش از آنِ تو
روزی یک نفر آمد شَود از آن من
قدِّ رعنایی داشت آن دلبرِ زیبای من
میگذشتم از خیابان غرق در افکار او
ناگهان دیدم خودش را، چه زیبا بود او
در همان لحظه دلم را، به یک نیمه نگاهی باختم
با همان رنگ سفید پیرهنت دل را ربودی، یافتم!
روز...
تو شدی یک قسمت از شعر های من
نه فقط در شعر ،حتی تو شدی بخشی ز من
من شنیدم این سخن را از همان لب های تو:
آمدم یارم شَوی
امید و همراهم شوی
من که جانم را فدایت میکنم تا وصله ای از من شوی
تو فقط لب تر کن جانان که هم جانم شوی
حال کجایی تا که بینی بعدتو بی جان بی جان ماندهام؟
دلم تنگ شده واسه حرف زدنامون>>>>
میگه هستم ولی من میدونم پریده💔🦋
کاش که تا ذوقی برایم مانده بود می آمدی...
لحظهها، از بودنِ «تو»، شاد میگردد؛ عزیز!
منتظر هستم بیایی، در تمامِ لحظهها!
ثانیهها، جان گرفتند از گُلِ نامِ تو باز؛
لحظه لحظه، دل شمرده، نبضِ نامِ لحظهها!
جامِ سرشارِ دلم، جاری شود، تا ناکجا؛
تا که عشقم را بخوانی، از پیامِ لحظهها!
از شکارِ لحظهها،
دل، «عشق» میخواهد؛
وَ من،
مینشینم با امیدش،
در کُنامِ لحظهها!
پ. ن: کُنام: بیشه، چراگاه، آشیانه.
عشقِ تو، شورِ عطش، جاری کند، در قلبِ من؛
شوق گیرد قلبم از: شُربِ مدامِ لحظهها!
دل بنوشد شورِ شیرین، با تو از جامِ جنون؛
مست گردد، عاقبت، جانم زِ جامِ لحظهها!
میشمارم لحظههایم را برای دیدنت؛
تا در آغوشت بسازم، اغتنامِ لحظهها!
من چه سازم در فراقت، با تمامِ لحظهها؟
پرکشید از شوق رویت، دل، زِ بامِ لحظهها!
یادم هست،
صبحها
که آفتاب هنوز از طلوع
فرار میکرد،
تو،
با قلبت، بیصدا
میآمدی آرام،
و خوابم را
با صدای پنهانِ کارتون پلنگ صورتی
از روی شانهام پایین میکشیدی
خانه
لبخند تو را نفس میکشید.
دور از چشمِ مامان
درختی از نقشه میکاشتیم
برای اسکیتها،
دوچرخهای قرمز
که باد،...
در کدامین منزل دلنوازی، پای خواهی گذاشت،
تا من آنجا منتظرت باشم!
در کدامین جادهی وفا، گام بر میداری،
به چه آدرس وصالمان گسیل شدهای،
من آنجایم،
تا همیشه همراه تو باشم...
دوست دارم همیشه با تو باشم،
دوست دارم هر صبح، تو با بوسهای از خواب بیدارم کنی
و به آغوشم بکشی با نگاهی مشتاق و
عشقی بیپایان.
و از من همهی خوبیها جهان را بخواهی...
من اخم کردنهایت را،
خندههایت را،
آواز خواندنهایت را
همه و همه دوست دارم...
دوست...
بشِکن آینه را!تاکه پس از این همه سال
لااَقَل چند نفر مِثلِ تو پیدا بشود۰۰۰
...شبیه موج سرم را به صخره می کوبم
ولی خیال تو هرگز نمی رود از سر...
من بریدم از همه،
غیر خیال بودنت.
درد میکند،
جای نبودنت در آغوش خیالم.