متن دلدادگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلدادگی
هر زمان، شورِ دلم، مهرِ تو را میجوید از نو
پای دل، پیوسته میگردد، به سوی خاطراتت
به لطف آن دو چشمان سیاهت...
منم قربانیه ناز نگاهت...
زندگی در پی چشمان تو جریان دارد...
پلک بر هم بزنی زندگیم میپاشد...
╰⊱♥⊱╮ღ꧁ چشماט آبے تو בریاے من است
خیرـہ شو بـہ من آرزوے غرق شـבט בارم..
بیا تکیه بکن بر قلب این دیوانه ی عاشق...
نترس رنگی نخواهی شد، ولی عاشق کمی شاید...
عشق یعنی:
تپش قلب من، در وسط بوسیدن تـــو...
امشب تـو بیـا دمی هماغوشم باش
همصحبت شبهای غزلپوشم باش
از باده ی بوسههای خود مستم کن
آرامـش جـرعههــای دَمنوشم باش
زندگی با عشق خوب است،
زندگی بدون عشق فقط گذر زمان است،
اما با عشق ، هر لحظه معنا دارد،
عشق همان نوری است که تاریکی را می شکند،
همان گرمایی که جان را زنده نگه میدارد،
قلبی که عاشق باشد، همیشه می تپید،حتی در سختترین روزها،،،،،،
اول تویی آخر تویی من را تو سردار آرزوست
عشقم تویی در راه تو این سر بر دار آرزوست
لعنت به هر لب جز لبم که بر لبت بوسه زند
دل پای عشقت داده ام ای عشق دلدار آرزوست
بیقراریم را با قرار تو در کنارم درمان کنم .
آشفتگی ام را با آرامی تو در کنارم مرهم کنم.
دلدادگی را با دل سپردن به تو دل آرام کنم.
چگونه انتظار کشم، زمان این انتظار به پایان آید .
بار الها! تاب تحمل این جدایی تا به کی؟!
۱۴۰۳/۱۱/۲۱
گناه از دل نه از دیده،
از آن چشم سیاه توست...
که اینگونه اسیر کوی تو گشتم...
اول تویی آخر تویی باشی تو سردار آرزوست
عشقم تویی در راه عشق این سر بردار آرزوست
لعنت به هر لب جز لبم که بر لبت بوسه زند
دل پای عشقت داده ام ای عشق دل دار آرزوست
او مال من است و من به او حساسم
ای کاش کمی بفهمد از احساسم
آغاز شدم همین که چشمم افتاد
بر ماه رخ سرخ لب گیلاسم
عمریست به دنبال دلش میگشتم
اقبال بلند من ، شش آمد تاسم
زیباتر از این دلبر من اینجا نیست
اکنون متقاعد شده ام...
دل به یاد تو درون سینه غوغا کرده است،
از غم عشقت چه بازی ها که با ما کرده است،
در شب یلدا که فالی را به نامت کرده ام،
هر چه در دل داشتم حالا هویدا کرده ام،،
هوایم با تو شد حالا،
پر از مهر؛
نفس هستی و با تو،
می کشم دم.
از واجبات دین شده...
پرستش چشمان تو...
دراوج سرما آرزویم عشق سوزان است
یلدا شروع عاشقی های فراوان است
یعنی که باید گرم باشیم از تنور عشق
آب و هوای شهر وقتی برف و بوران است
بین من و تو که نباید فاصله باشد
وقتی میان مرز تن امید مهمان است
ما همچو یک روحیم اما در...
بامن حرف بزن
از دوست داشتن هایم
لبی ترکن
ستاره هارا به خلوت بکش
شب را به بازی بگیر
بگذار
ماه بی خوابی بکشد
خورشید
خواب
بماندو
زمان درتماشای
دلدادگی هایمان
متوقف شود...
علی مولایے