متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
شهریور جان
دیگر وقتِ رفتنت رسیده است.
این را بارانِ بی هوای دیشب فریاد می زد.
من نطفه ی پاییزم، و چقدر با تو حالم
غریبانه بود.
شهریور جان تو پر از غرور هستی و پاییز
اصلا چه می داند غرور چگونه نوشته می شود.
تا آخرین لحظه لحظه نفسهای...
دستی که نیست
برای نوازش
چاره ای نیست
جز آنکه با خیالِ بودنت
از شب تاریک عبور کنم.
شیواشیرمحمدی
من تنها هستم اما افسرده نه . من تنها هستم اما زندانی نه. من تنها هستم اما متنفر نه من تنها هستم اما غمگین نه. من تنها هستم ، اما خندانم اما سرحالم اما بانشاطم اما زنده ام زنده با امید، با شور، با عشق. عشق به خودم، به زندگی،...
گفت قلم به دست چقد دلنوشته دلنوشته شد کتاب بفروش
تا کی رقص قلم این چنین پرشور وشتاب بفروش
گفت دلم به قلم میخردآنکه میخواند حتی اگر شعر هایم بی جواب می ماند
✍️رضا کهنسال آستانی
تابستان با همه ی زیبایی هایش، تمام می شود
برگ های خزان را بر درختان می بینم در حال رقص
آسمان آبی و خورشید گرم، هنوز در قلبم جاری ست
اما باد سرد پاییز، در راه است
روزها کوتاه و شب ها طولانی، این تغییرات را احساس می کنم
فصل...
چشمانش باز بود اما خاطره نداشت.
چشمانش باز بود اما امید نداشت.
دلش صاف بود اما چاره نداشت.
ذهنش روشن بود اما فکری نداشت.
لبش باز بود اما خنده نداشت.
عشقش پر از کینه بود اما راهی نداشت.
نویسنده ملینامدیا
چشمانت را ببند تصور کن من کنارتم آیا آن حس را داری یا می دانی فقط خیال است چون دیگر نیستم چون دیگر به کسی که دو بار اشتباه کند فرصتی داده نمی شود این را در ذهنت فرو کن مردم خدا نیستند که هر اشتباهی کنی ببخشند. 🩶🎻
ملینامدیا
وقتی یه غم سرزده از راه میرسه و در خونه قلبت رو محکم میکوبه،حالا هر چقدرم بخوای راهش ندی و کاری کنی تا منصرف بشه و راهش رو بکشه بره نمیشه که نمیشه.....
چون اون غم اومده تا یه مهمون ناخونده بشه.......
حالا قبولش میکنی،سعی میکنی باهاش کنار بیای،دندون روی...
من می مردم براش
مثل اون ماهی خنگی که سرشو می کوبید لب تُنگ .
مثل اون پرنده ای که لب پنجره نشسته بود و زیر لبی جیک جیک می کرد .
مثل مادربزرگم !
که بعد رفتن آقا جون دل تو دلش نمونده بود ...
بغض می کرد ،...
امید، آن گاه که من تهی و خالی در کنجی برای زندگی دست و پا می زنم به سراغم می آید.
لبانش خشک و سرش شکسته و چشمانش گریه مند است و کمرش راست نمی شود.
اما می آید.
جرعه ای بلند پروازی به حلقم می ریزد و
همینکه از...
می خواهم
از تو بنویسم و تمام جهان دلنوشته ام را بسرایند...
تا تو لذت بخش ترین لبخند دنیارا بزنی... و من زیباترین لبخند دنیارا ببینم
می خواهم عطر وجودت تمام جهانم را پر کند..
تا شراره هایِ تبدارِ وجودم خنک شوند
می خواهم تورا را همچون یک نسیم در...
گاهی اوقات تو نمیتونی جلوی بعضی چیزا رو بگیری مثل عاشق شدن یه نفر، مثل حرف زدن یه نفر، مثل رفتن یه نفر و... و گاهی چقدر میتونه دردناک باشه..
وقتی یکیو دوستش داری و نداریش؛شبیه آدمی میشی که گمشده ای داره.
هر جا میری ناخودآگاه چشمات دنبالش میگرده،شماره ناشناسی که به گوشیت زنگ میزنه اولین آدمی که به ذهنت میاد؛اونه ، کم کم میشه یه غم، یه جای خالی تو قلبت،یه فکر همیشگی گوشه ذهنت، یه خلاء تو زندگیت....
آمدم که غم تنهانماند
بستند مرا بااو کاش یارم نگردد
کلبه ای ساختم کنج دلم
باشد که میهمانم آوارنگردد
فریادها دلم کشیدتابه گوش فلک رسد
خنده به گمانم دید،فلک کَرنگردد
قلمی دادند دستم تا ازشوق بنویسم
من که اورایک بارندیدم،ولی خانه ای بی آن نگردد
درگوش قاصدک گفتم آرزوهایم را...
اگه قرار بود فروشنده ی مغازه باشم
قطعا یا گلفروشی داشتم
یا کتاب فروشی
شایدم هر دو کنار هم
همواره هم تومغازه یه موسیقی کلاسیک پخش میکردم
یه گوشش هم یه مبل سبز یشمی و یه فرش دستبافت قرمز
یه پیانو هم یه گوشه ...
فکر کن
بوی کاغذ و...
بچه که بودم یه همبازی داشتم که از شهر دور به خونه امون میومد، وقت رفتنش که میشد هر دومون گریه امون میگرفت؛ من با خودم که غر میزدم میگفتم خوش به حالش اون داره میره، لااقل یه مسیری رو داره که دلتنگی هاشو اونجا خالی کنه!
من چی؟! میمونم...
سلام بر آرام جانم
که روزهایی بسیاری است
از او خبری ندارم و او در پی زندگی کردن با دیگری است که دلش را برده .
آه!
این هم رسم زندگی ست.
حالا چند صباحی است که از دور شاهد معاشقه هایشان هستم و برای خوشحال بودنش در کنار دیگری...