متن زمستان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زمستان
آزرده شد زمستان
وقتی درز پنجره ها را
گرفت پدر
چه خوب بود زمستان
هروقت می رسید
خانه مان گرم می شد
بعد از تو
زمین ب چرخشش ادامه داد
آسمان ب شب و روزش
فصل ها ب تغییرشان
اما حال من همانگونه ساکن
در سیاهی شب و
در سرمای زمستان باقی ماند!-
پاییز و زمستان همیشه هم دلگیر نیستند، مانند حاجی ها که برای احرام عریان شده و غسل میکنند و با جامه ی سپید به مهمانیه معبود با چه شوق و ذوقی میشتابند...
خیالی نیست
دل سنگ پرآشوبت پشیمان می شود روزی
مرید آستان پاک جدان می شود روزی
گره کردی به کار من اگر با فتنه های خود
معمای من سرگشته آسان می شود روزی
برایت قصه ای از واژگون آلاله را گفتم ؟
بلی بالانشین سردرگریبان می شود روزی
تو از...
زمستان بود ، زمستانی همراه با خاطراتی از تو که در قلب من یخ بسته بودند. با خود میگفتم این آخرین زمستانی است که تو خواهی دید ، ولی این برایم زیبا بود،که پایان من از سرمای زمستان نخواهد بود بلکه از سوز و سرمای خاطراتت خواهد بود.
به خواب رفته بودم
آنچنان عمیق
که گویی زمان تعطیل گشته،
ولی اکنون
میان زمستانم بهاری دارم،
که تیزی گرمای قلبش
حتی قلب یخ زده ی زمین را می شکافد
بهار زمستانم قطره ای از آب بود
که دانه عشق
در قلبم را شکافت؛
روئید
بیدار شد
این زنگار سکون...
قرقاولی تنهایم!
زیبا و جسور،
اما دلشکسته،،،
مزرعه ای سبز، خانه ام بود
که پاییز راه در آن نداشت
ناگهان دروگرها
تابستان م را زمستان کردند...
لیلا طیبی (رها)
این روزها
حکایت من و عشق
حکایت زمستان و زردآلو ست
وسط سرما و برف و بوران
دلم هوس آغوش کسی را دارد
که نمی آید
که نمی ماند
که نمی رسد
که نیست!
در خیالم خاطرات آن زمستان مانده است
جای پای رفتنت در آن خیابان مانده است
بسکه دستان جدایی دست سردم را فشرد
دستم از لمس دگر دستی، هراسان مانده است
هیچ گنجشکی نمی فهمد زمان پرزدن
از چه ترسی شاخه ام این گونه لرزان مانده است
بار دیگر اشک هایم...
زمستان برف نمی خواهد
فصل نمی خواهد
با هر حرفی که سردت شد
بدان زمستان رسیده است
رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)
کوچه ها را با دانه های برف
آذین می بندند
زمستانی سرد سرد
حجم سرما !
ضربان قلب را می شمارد
و من به دری تکیه داده ام
که زنگوله های یخ
آنرا پوششی دوباره داده اند
آیا برای روییدن دوباره
بهار می آید ؟؟؟