متن سکوت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سکوت
پرنده،
لختی بر شاخه نشست.
درخت،
از ریشه به ساقه،
از ساقه به شاخه،
از شاخه به برگ
واژه شد،
حرف شد،
کلام شد،
شور شد،
اشتیاق شد،
واژه، جوانه زد؛
گُل داد
در آرزویِ میوه شدن بود که؛
پاییزان، این خزانِ بی رحم بی هَوا سَر رسید
درخت هنوز...
روز رفتنم
از من چیزی نخواهد ماند
جز تکه های شکسته قلبم
که روزی شکست و
نتوانستم پیدایشان کنم،
از من چیزی نماند
جز تکه های شکسته
که زیر برگها و لابه لای بوته ها جا ماند،
و نتوانستم پیدایشان کنم.
ان روز دیر یا زود
خواهد رسید
که برای...
شعرنو : فریاد سکوت
فریاد ها می بارند
انعکاس موج ها کوه را می شکافد
صخره ها در سکوت زمزمه می کنند
ابرها غریق دریای خیالند
مسافرم
مسافر ابدیت حال
قاصد اخبار وهم
و در این آینده نزدیک می بارم
فروغ اندوه ، مهمان خورشید است
انعکاس نور بی محتوا...
گاهی،
بغضی مبهم،
در گلویم هست؛
که بنفش می کند،
جیغِ سکوتِ احساسم را!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
هر شب اسیر سکوت می شوم
و ناگفته هایم
از چشم هایم چکه می کنند
تو نیستی
و من با هق هق گریه هایم
نبودنت را فریاد می زنم
تمام شهر را بی خواب می کنم
و در تب خواستنت
می سوزم
مجید رفیع زاد
سکوت کشنده ترین سمی است که انسان را با درد بسیاربدون فریاد میکشد…….
نویسنده:المیراپناهی درین کبود
هر شب
دلتنگ تر از همیشه
همراه شعرهایم
به ضیافت چشم هایت می آیم
چه مشتاقانه بهترین واژه ها را
در وصف نگاه زیبایت ردیف می کنم
و فریاد عشق سر می دهم
اما تو به جای ملاحظه ی دلتنگی هایم
با سکوتت ، دیواری از تنهایی
به دور من...
سکوت
لبریزم،
از تهاجم سکوت!
می خواهم فریاد بزنم
و مترسک وجودم را
در پی افسارش دار بزنم!
می دانم،
دیگر فانوس جانش را نمی خواهد؛
او بریده است...
و هیس!
تمام...
تمام او پایان سکوتش است،
پایان یک عمر زندگی
که قصیده شده بر سر زبان ها.
می گوید...
بغض کرده شبیه هوایی تلخ
خسته مثل سقوط شده بود!
با خودش هم نداشت سر حرفی
او دچار سکوت شده بود...
◽شاعر: سیامک عشقعلی
بالاترین فریاد
و قشنگ ترین ترانه ای
که دوست دارم
همیشه به آن گوش دهم
سکوت چشم های توست
صدایی که
یک عشق واقعی را
برایم معنا می کند
مجید رفیع زاد
سکوت کرده ام...
و شاید این سکوت وهم انگیز حکم تفکر را دارد... شاید دست آویزی است تا زخم ها و جراحات عمیق قلبم، سر باز نکنند و مرا در باتلاق عمیق درد رها نسازند...
سکوت کرده ام...
خیلی وقت است که دیگر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن...
یه جاده باشه .!!یه ماشین زیر پات .!بزنی به جاده .تک و تنها .بدور از همه کس بدور از همه چیز تک و تنها بری جایی که سکوت محض باشه بدون فکر و خیال بدون دغدغه چند روز برای خودت باشی ...!!چه رویای قشنگی🌱 🌱دلارام امینی🌱🌱
فریاد سکوت
و ترس نداشتنت
هر شب مرا محاصره می کند
دیگر چاره ای جز شکستن بغض نیست
و خیالت تنها دلگرمی من است
تا در آغوش شب
پناه ببرم به شانه هایی امن
برای باریدن
مجید رفیع زاد
چه بی رحمانه
سکوت فرصت سخن گفتن را
از ما گرفت
تا واژه هایی با احساس
در پشت دیوار لب هایمان
به صف بایستند
حالا دیگر
یلدا هم برای ناگفته هایمان
شب کوتاهی است
مجید رفیع زاد
هیچ نمی گویم فقط سکوت و سکوت و سکوت.
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش....
چگونه قدم بزنم
کوچه های به غربت نشسته را
درغروبی
که سایه های سکوت
حال هیچ آشنایی را نمی پرسد
ابراهیم پورعزیزینجوا
https://t.me/mhediebrahimpoor
سکوتت را بشکن
بگذار که از لب هایت شعر بچینم
و چند شاخه بیت تقدیمت کنم
تنها پناه من هم آغوشی واژه هاست
تا عشق را برایت معنا کنم
و تو را با مهر بخوانم
حرفی بزن چیزی بگو
سکوتت را بشکن
که دلم
فریاد می خواهد
مجید رفیع زاد
من از سکوت فاصله می ترسم
از صدای بوق ممتد تلفن
از سپیده ی صبح انتظار
و بغضی که هر غروب
نفس را بند می آورد
می ترسم دیگر نباشی
شب ها خاطراتمان را
برای ماه تعریف کنم
مجید رفیع زاد
میخوام جوری سکوت کنم که فراصوت فریادم رو فقط مورچه ها بشنوند