شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
قرار ندارم
مثل تخته پاره ای
که موج ها را در نوردیده است
و در آرامش هیچ ساحلی
جا خوش نمی کند
با،،،
لاله های سرخ،
[محصورِ سیم خاردار]
پیامی ست!
***
--تو، هم می شنوی؟!
زانا کوردستانی
جوخه ی اعدام؛
در خوابی آشفته
به تفنگش تکیه داده ست...
***
لعنت به:
--اطاعتِ کورکورانه!
زانا کوردستانی
این غنچه ای که در
دستم نشسته است
ادامه ی زخمهای توست
که هر روز
می شکفد...
رویاسامانی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
درخت؛
از ترس ذغال شدن؛
کتاب شد!.
زانا کوردستانی
باران،،،
به نرمی می بارد
بر چتر مولتی میلیاردر
***
اما،،،
سیلی ویرانگرست
برای مرد کارتن خواب!
زانا کوردستانی
آفتاب،،،
هدایت گر ما بود اما،
تن به شب پره هائی دادیم که،
دورِ سرمان می چرخیدند!
زانا کوردستانی
زنده ایم اما،،،
بی شک با پُتک جهالتِ طالبان
روزی،
مثلِ تندیسِ بودا
نابود می شویم.
زانا کوردستانی
فردا،،،
اعلامیه ی نصب بر دیوار
مرگِ ما را فریاد می زند.
***
غافل که امروز
ما مرده های
لاشه بر دوشیم!
زانا کوردستانی
پالتوی پدرم را،،،
سخت در آغوش می فشارم...
***
تو؛... همیشه در منی پدر!
زانا کوردستانی
قطاری بر ریل
انتظاری بی هوده را
به دوش می کشد...
***
وقتی،
در ایستگاهی متروک افتاده ست!
زانا کوردستانی
مادربزرگ باغچه ای داشت؛
که هر روز،
آرزوهای پیر و جوانش را،
-درونش دفن می کرد!
زانا کوردستانی
غرش موشک هایش
گوش جهانی را کر کرد؛
حاکمی که،،،
سکوت کودک گرسنه را
--هرگز نشنید!
زانا کوردستانی
دنیایم،
پر از شعرهای ناگفته است
و من تنها!
رها فلاحی
گمم،
—گوشه کناری!
لای ورق های کتاب و دفترهای تو!
بین پیراهن های چروک ات!
میان افکار مشوش ات...
***
کاش به خود بیایی وُ
--پیدایم کنی!
لیلا طیبی (رها)