شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
زیباترین شعر جهان را،
آیا شاعر می نویسد بر روی کاغذ،
یا دخترکی غمگین،
که با ناخن خط می کشد بر روی دیوار...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
پس از مرگم،
در آن قبر تاریک و تنگ،
در ذهن پوسیده ام باز به یاد می آورم تو را،
آفتاب را، باران را، پرواز پرنده گان را،
هیاهوی کودکان را، آسمان آبی را،
آه خدای من، آسمان آبی را، آسمان آبی را ...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در سکوت جهان،
در جنگل استبداد،
باد زمستانی با سوتکی بر لب،
به سرعت می گذرد،
از دو پنجره ی رو در روی،
کلبه ی متروکه ی آزادی...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
آینه ها را بشکن
در شهر کوران
نه شمع را می فهمند
و نه آیینه به کار می آید.
زانا کوردستانی
زنی ،،،
گیسوان تنهایی اش را
شانه می کشد
آینه اما،
وضوحی پیدا را
حاشا می کند!
زانا کوردستانی
و ندید
کبوتر،
کلاغ خوشه چین صلح شده است.
زانا کوردستانی
به وقت خواب شقایق
میان قیلوله ی زنبق
هراس داس می رقصد
به لای انگشتان پاییز
زانا کوردستانی
خیال کن کیهانم
اما،،،
***
دریغ از،
-یک ستاره!
زانا کوردستانی
آیینه های متحرکیم
خالی از ربطِ دوم شخص،
منفعل،
مترسکِ دشتبان...
***
آینده ای در ما،،،
--تلالو ندارد!
زانا کوردستانی
مبتلا به هزار دردم کرد
آنکس که همه روز
به من می گفت: مواظب خودت باش!
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
همیشه مادرم سرزنشم می کند که خیلی فراموش کار شده ام
یک روز تمام ماجرای تو را برایش بازگو خواهم کرد
تا بفهمد چقدر در اشتباه است.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی
با خودم گفتم: دیگر یادی از تو نخواهم کرد!
امشب یکبار دیگر،
خیال تو باز مرا به گناه انداخت.
شاعر: نظیر تنها
مترجم: زانا کوردستانی