متن طلوع
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات طلوع
ای کاش پلک بودم
تا هر شب
چشم هایت را
در آغوش می گرفتم
و هر صبح
نوید طلوع خورشید را
به نگاه زیبایت
هدیه می دادم
مجید رفیع زاد
زحمت دارد!
آدم بودن را می گویم ...
در گوشه ی چشمم
طلوع و غروب آفتاب هم
به هم رسیده اند
من
که دو پای زمان دارم
پس
چرا به تو نمی رسم ؟!!...
آرمان پرناک
هر صبح
به استقبال چشم هایت می آیم
پنجره ی قلبت را می کوبم
و لحظه ی باشکوه افق چشم هایت را
به انتظار می نشینم
طلوع کن
که محتاجم
به یک مژه بر هم زدنت
مجید رفیع زاد
دل افروزتر از صبح
طلوع چشم های توست
آنگاه که با نگاهت
سخن شیرین سلامت را
بر جانم ارزانی می داری
مجید رفیع زاد
کاش خدا فصل پنجمی خلق می کرد و آن را انسانیت نام گذاری می کرد. فصلی فارغ از نیرنگ و دغل، دور از ادعاهای دروغین و آدم های دو رو. کاش نام آن فصل را با اقتباس از نام خودش، انتخاب می کرد. کاش نام آن فصل خدایی بود. در...
کوکبه ی آفتاب
خمار درد تو هستم شراب می خواهم
هوای مستی و حالی خراب می خواهم
شرنگ شعله عشقم علاج بدنامی است
زلال باده و قلبی کباب می خواهم
اگرچه سردم و خاموش مثل خاکستر
به جان خسته خود انقلاب می خواهم
قسم به غمزه بودای هر دو چشمانت...
بتابان برمن
نگاهت را
چشمانت
طلوع هر صبح من
صیدنظرلطفی
دلم گرفته است از این شب های تکراری، کاش خورشیدم شوی واز افق چشمانم طلوع کنی ،تا هر صبح، به تو اقتداکنم ،اذان واقامه ام را ،تا در برابرت به نماز ایستم
ای زیباترین خالق احساس
ای عطر گل یاس....
حجت اله حبیبی
طلوع زیباست ولی
باید خورشید را در آغوشِ غروب خفه کرد
نوری که نتوان با آرامش نگاهش کرد
بمیرد بهتر است