متن عاشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشق
دلم بس کن اِسمِشُ
چقدتکرارمی کنی
سَرَم رفت توهِی روی
حِسّت اصرارمی کنی
جون هرکی دوس داری
دل عاشق ولم کن
بسّه تنهانگاهی
به چشای ترم کن ...
ومن آن قدر
با نگاهت مست میشوه هر دم
و در هوایت می نویسم هر لحظه
چشمانت تاریکی شب و
نگاهت زلزله انداز
موی میانی چو الف
لعل لبت چونکه انار
و نگاهت چون بادو
شبت ریخته بر رخسار
و من انقدر کر و کور شدم
که نبینم چوکسی چو...
خشک بودم در کویری از نیاز
می شدم تکرار در بغضم و باز...
دردهایم اشک می شد در نماز
روزها با مرگ... شب ها شعرساز
حکم صادر کرد چشمانت به ناز
باتو شد دنیای من، مشمول عشق!
ناز لحنت برد هوشم را و برد
راستش دل در دلم یک لحظه...
گرچه من در جنگ، با دنیا و تقدیرم هنوز
در خیالاتم برایت باز می میرم! هنوز...
قسمتم هرگز نشد آغوش گرمت، خوب من!
راستش بدجور از این عشق، دلگیرم هنوز!
گاه می بینم تو را از دور؛ اما بی صدا!
دوستت دارم! دلیلش را نمی دانم؛ چرا...
آمدم دریا شوم...
مامان بزرگم این سالای آخر عمرش وقت زیادی رو با من میگذروند... بیشتر از جوونیاش حرف میزد... نصیحتای قشنگی هم میکرد...
یه بار که کنار هم به پشتی تکیه داده بودیم و داشتیم یه چای قند پهلو میخوردیم، بی مقدمه گفت: نه که بهش نگی دوسش داری ها... میمیره دلت...
پاییز
سرشار از رنگ های گرم ، خوب می آموزد عشق ومحبت را
بیایید آتشین باشیم ،گرمی فروزقلب دیگران ،از پاییز باید آموخت، نغمه ی محبت وشعر دل دادگی را وقتی در باد برگ هایش را پای کوبان به رقص وامی دارد تا شادی بخش قدم های رهگذران عاشق باشد.......
دلدار می آید دلت، می لرزد از شرمی عجیب
از اشتیاقش باز هم، بی پرده زیبا می شوی!
عاشق که باشی روز و شب، بی تاب هستی مثل تب
هرقدر هم پنهان کنی، یک بار رسوا می شوی!
شاعر: سیامک عشقعلی
دلم مثل قفس، با بغض و بارون
تو تنهایی این ساحل می خونه
یه دریا اشک تو چشمامه/ این بار
من آغوش تورو دارم بهونه...
برای خواب این شعرای غمگین
بوی پیراهن تو باشه بسه!
منم تنهاترین عاشق که خسته ست
سرم رو دامن تو باشه بسه
کجای قصه خوابت...
انقلابی که شدی رهبر آن، فاجعه کرد
نام این حادثه را گفت کسی، جنبش عشق!
دین چشمان تو را که شنید، عاشق شد
من مسلمان شدم از درک همین ارزش عشق!
مرز احساس مرا، خوب شکستی در هم
امپراتور تویی! هر قدمت ارتش عشق!
شاعر: سیامک عشقعلی