متن حرف
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حرف
آرامش
میتونه قاب چشمات باشه
وقتی نگاهم میکنی و
توی گوشت
(الهی فدات بشم)
رو آروم زمزمه میکنم
آرامش
می تونه دستات باشه وقتی
لابه لای موهام میره و گم میشه
آرامش
میتونه شونه هات باشه
وقتی بهت تکیه میدم
و سرمو میزارم رو شونت
آرامش
میتونه شنیدن صدای...
من پریشان تر از آنم که بگویم سخنی
حرف های دل من را ز سکوتم بشنو
دهانم
پر از حرف است
اما با دهان پر هم
نباید سخن گفت
نترس!
با سیبت کاری ندارد!
پرنده ای است
نامه بر
خسته ی چندسالِ نوری.
بنشین بر بی جایی
و ببین پیامش را
جای پُرِ حرف های خالی را
طوری که زمین نخورد نگاهت.
پیش از پرکشیدنش
نامش را به او بگو
و از من چیزی نپرس...
«آرمان پرناک»
گوش ها سردِ صحبتِ با او
حرف هایش همیشه کر بودند
شنبه تا شنبه هم کلاسی هاش:
سیزده ماهِ در به در بودند...
«آرمان پرناک»
از آسمان
ح
ر
ف
می بارد
و کودکانِ الفبا
در معصومیّتی بلیغ
آدم حرفی را می حرفند...
راستی!
ما کِی انقدر شعر شدیم !؟
«آرمان پرناک»
این روز ها گوش های سالم قادر به شنیدن حرف های عاشقانه نیستند.
در حالی که گوش کر می تواند حرف های عاشقانه را بشنود.
سهراب نظری.
در نبود تو
وسعت تنهایی ام را
در آغوش می گیرم
و بر شانه های شب
تکیه می دهم
تا حرف های نگفته ام
به وقت دلتنگی
از چشم هایم ببارند
مجید رفیع زاد
سوسوی شبنم ؛/
مردم از کوتاهی عمر /
حرف می زنند/
شبیه حرف هایت نبودی
اما من
همیشه پای حرفم ماندم
و چه سخت است
افتادن از چشم های کسی
که یک عمر نگاهت
به دنبالش می دوید
مجید رفیع زاد
بیا بهم برسیم
و گرنه شعرتلخ می شود
ماه بی نور می شود
سهممان از قاصدکها سیاه می شود
مرگ دورمان می چرخد
ستاره ها دور می شوند
و غم به دور دستمان می پیچد
اری،مرا در بازوانت حبس کن
فکر نکن به چیز دیگر
بگذار،سبز رنگی ها بر تنمان...
بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاست
وقتى که شاعر حرف دارد آخر دنیاست
شاعر بدون شعر یعنى لال! یعنى گنگ
در چشم هاى گنگ اما حرف دل پیداست...
تا زمستان یک آذر باقی مانده است اما چه سوزناک است هوا ؛ سرد و خشک و مغرور می تازد بر پیکره ی پاییز و آبانش ؛ گویی زمستان میخواهد بیشتر از پیش ها و زودتر از قبل ها پاییز را به زانو درآورد ، و من خود به عینه...
اشک ها حرف هایی هستند که هیچ وقت گفته نمیشن...
کا ش باران ببارد
آنوقت میتوانم تا درازای سکوت شب
حرف های دلم را بگویم
آخر موهای توآنقدر بلند است
که میترسم شب کوتاه شود
و صحبتهای من ناتمام
ابر، با تمام پیکر خود حرف می زند
باد، با خط بریلش بر گل ها …
ما با واژه سخن می گوییم
تا پنهان کنیم حرف را
در سایه ی لبخندمان!
متن عطیه چک نژادیان
مردم تنها زمانی از حرف زدن پشت سر
شما دست می کشند که دیگر چیزی
نداشته باشید تا در مورد آن حرف بزنند !