متن انتظار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات انتظار
هرشب خودم را در آسمان...
چند قدم مانده به ماه...
در آغوش ستاره ای کوچک و کم سو
زانو در بغل...
با موهایی آشفته
و چشمان غم آلودِ خیره به مهتاب...
و لبخند بی رمق
در انتظار تو نشسته ام...!
بیا و پریشان حالیِ مرا مرحمی باش
...
بهزاد غدیری...
شب هایم را
به صبح پیوند می زنم
و در انتظار سپیده ای روشن
چشم به راهی می دوزم
که خبر از آمدن تو می دهد
به انتظارت می مانم
حتی شده تا صبح با ماه سخن می گویم
بیا که وجود سرد من
محتاج آفتاب نگاه توست
مجید رفیع...
دیگر چه فرقی می کند
باران ببارد
یا نبارد!
وقتی چتر خیال تو
بر سر ماندگار است...
دیگر چه فرقی می کند
بسازم یا بسوزم!
وقتی عشق تمامش سوختن است...
دیگر چه فرقی می کند
چه روزی خواهی آمد
وقتی همه روز در انتظارم...
دیگر هیچ فرقی نمی کند
اما...
تو خورشید من باش
من در فصل سرد انتظار
آدم برفی می شوم
تو بتاب
تا قطره قطره
برایت بمیرم
مجید رفیع زاد
حریف خاطره هایت نمی شوم
حتی اشک هایم سد راه تو نشدند
جای خالی ات
اکنون سرشار از خاطره هایی است
سرد و بی روح
و من در انتظار
امید واهی آمدنت
مجید رفیع زاد
چه ساده دل...
ماه ها وسط این بیابون خشک
توی یک قایق چوبی
به امید جَزر و مَد نشستم،که شاید
آب به این دریای خشکی زده برگرده...
باید پام رو از این قایق بیرون بزارم.
امروز وقت رفتنه.انتظار کافیه
برای خودم یه حوضچه میسازم
شاید اندازه ی دریا نباشه اما...
چشمه های جهان خشکید؛
با خشکسالی های متمادی...
اما هنوز؛
چشمه ی چشم هایم
--در انتظارِ آمدنت
می جوشد!
لیلا طیبی (رها)
پرسه می زنم
کوچه های خلوت شهر را
که آبستن قدم های توست
و زمزمه می کنم
الفبای عشق را
در هجوم تنهایی خویش ؛
ای یگانه محرم دل
بیا که کوچه های شهر
در انتظار قدم هایت
به سوگ نشسته اند
مجید رفیع زاد
منتظر ماندم تا قدم به زندگی ام بگذاری.
صبر کردم تا یخ غریبگی ات آب شود و گرم بگیریم.
صبوری کردم تا علاقه مان دو طرفه شود.
تحمل کردم تا علاقه ات را به زبان بیاوری.
منتظر ماندم تا مرا لایق اهمیت دادن بدانی.
صبر کردم تا برایم وقت بگذاری....
در کنارت حضرت محبوب و جانان نیست، هست؟
لحظه لحظه منتظر ماندن که آسان نیست، هست؟
دل گرفتار کسی باشد که سهم دیگری ست
هیچ فرقی بین آزادی و زندان نیست، هست؟
تو کنار خاطراتش، او کنار یار خود
حال تو با حال او هرگز که یکسان نیست، هست؟
گرچه...
هوای نبودنت
همیشه سرد است
حتی عصر تابستان ؛
میان کوچه های عشق
جای قدم هایت خالی است
بودنت به قلبم
همیشه چنگ می زند
بیا که بیش از این مرا
طاقت انتظار نیست
مجید رفیع زاد
بوی گندمزار مویت آسمان را هم گرفت
برق زرین نگاهت ، آشیان را هم گرفت
بر فراز کوه احساسم نشستم ناگهان
آتش احساس تو بال زمان را هم گرفت
از عبوس چهره ات باران سرازیر است و بعد
چشم های خسته ی رنگین کمان را هم گرفت
باغ هم در...
بدترین باگ انتظار،
فراموش کردن خودمونه!
یاسمن معین فر
در انتظار آمدنت
عقربه های امید
و ثانیه شمار ساعت انتظار را
التماس می کردم
تا لحظه ای به خواب بروند
افسوس من ماندم و ساعت صفر
و تجسم نگاهت
مجید رفیع زاد
منتظر ماندم تا قدم به زندگی ام بگذاری.
صبر کردم تا یخ غریبگی ات آب شود و گرم بگیریم.
صبوری کردم تا علاقه مان دو طرفه شود.
تحمل کردم تا علاقه ات را به زبان بیاوری.
منتظر ماندم تا مرا لایق اهمیت دادن بدانی.
صبر کردم تا برایم وقت بگذاری....
جهان سرد روحم
ظهور تو را
انتظار می کشد...