متن اندوه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اندوه
تو،،،
به \دوستت دارمی\ گرفتار آمده ای
از جنس نَمُور
که لب های کبودِ مردی مسلول
در پستوئی آفتاب ندیده
بر جانت حواله کرده ست.
شاید
به باورت سخت ست
که با همه دوری وُ،
قِدمَتِ درد
دوستت دارم!
من،،،
در سکوتی \لاجوردی کبود\
به یک تنهایی ضخیم
از غربت...
هوای شهر،
بدونِ یار
مسموم است.
برای دلی که
گیر باشد،
از آسمان
باران که نه!
اندوه می بارد...
فصل نشانه گذاری شده ی کتابم را در مکانی که آغشته به آرامش است، باز می کنم.
به دنیایِ خیالی رنگارنگ و شاید سیاه سفیدم وارد می شوم!
هر چقدر که پیش می روم عطش و کنجکاوی ام بیشتر می شود.
صفحات را ورق می زنم و سفر می کنم...