متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
پاییز
تفاهم برگ وباد
برای نابودی خاطرات
بی تو بودن است
وقتی خود را به جاده تنهایی ،
می سپاری...
حجت اله حبیبی
قدرِ زنده رو ندونن
مردن عاقلانس🙂💔
همیشه یادت باشه موقع بارون بخندی
اره ابر گریه میکنه....
گل تشنگیش برطرف میشه، منم تنهاییم)
چون توی خاطرات با تو بودن جاری میشم...
مبینا سایه وند
تنهایی چیزی از پاییز کم ندارد...
اما در پاییز تشدید می شود!
پاییز هم حق دارد! نمیشود این همه رفتن را به چشم دید و تلخ و دلگیر نشده...
تنهایی هم مانند پاییز ، نسیم خاطراتش با وجود آفتاب ، بیمار میکند
روزهایش به تلخی قهوه کنار پنجره در یک...
سنم را که میپرسند
به طرز عجیبی در فکر فرو میروم
نمیدانم چه جوابی بدهم
شناسنامه ام سن زیادی نشان نمیدهد
بهت زده به دستهایم نگاه میکنم
مانند درخت بید در هوای سرد پاییز میلرزد
نه این دستها قطعا صاحبی به قدمت زمستان دارد
آرام انگشتانم را بر صورتم میکشم...
باور کن!
دل که تنگ باشد،
ناگهان،
وسط جمعی، یک نگاه آشنا
مابین خواندن کتاب، یک جمله آشنا
لا به لای قدم زدن تنهایی، در خیابانی آشنا
در حال خرید میوه، یک عطر آشنا
یا حتی در حال نوشیدن قهوه، در کافه ای آشنا
در حال چک کردن موبایل، عکسی...
ما ساعت ها باهم حرف میزدیم
بی آنکه صدای همدیگر را بشنویم
و هر بار \ فاصله \ از این قدرتِ ما تعجب میکرد...
سحر غزانی
بهزاد هوای پرواز داشت...
پرواز از خود...
پرواز از دنیا...
پرواز از این همه بی حاصلی عمر...
پروازی برای ابدی شدن...
بهزاد یک مرد بود... یک پدر... یک انسان...
بهزاد غمگین بود... شاید مثل هزاران مرد تنها و بی دفاع...
بهزاد روزی در بی وفایی های دنیا جامانده بود...
یکی...
مزرعه در التهاب غرش ابری غریب خوابیده است
و من
با قلبی خمیده، صاف ایستاده ام
تا سینه پهلوهای کهنه ام
خشک شوند
من تاراج مزرعه را
به بوسه های کلاغی فروخته ام
که چشمان سیاهش
مسلوک شده بر سینه ام
و سالهاست ردپایش را
در اسارت باد و باران...
یک جایی در زندگی هست که دیگر آدم طاقتش تمام می شود و حرف دلش را می زند، ولی باز هم نامحسوس!
واقعا چه کسی از ته قلب من خبر دارد؟
تمام عمرم دنبال دوستی بوده ام که برایم همه کس و همه چیز باشد،غافل از اینکه این دوست را باید در وجود خودم،بجویم.
هیچ کس کنارت نخواهد بود، تو همیشه تنها خواهی بود... پس باید یاد بگیری که تنهایی قوی باشی، تاکید می کنم.... باید!
+می دانی دردناک ترین درد چیست؟
اینکه از شدت تنهایی، یک داستان از زندگی خودت بنویسی و آنجا برای خودت یک دوست خیالی خلق کنی و او بشود همدم درد هایت...
سیگار
اینم تموم شد...
سیگار و میگم...
آخرین نخ بود...
البته آخرین نخ این پاکت...
می خوام برم خیابون قدم بزنم،
پاکت بعدی رو هم همون جا باز می کنم...
می خوام کمی با هم حرف بزنیم...
می دونم صدام و نمی شنوی اما...
شاید یه روزی این خیابونا مسیر...
تنهایی😭💔
دیوونم کرده منو دلتنگم😫💗
چقدر گفتم نرو 🤕🌍
تو دنیا قد من هیچکی دوست داره تورو💔
هر روز صدایت مَرا متوقف می کند
من را از دنیا بیرون میکشد
و در عالم خیال پَرسه میزنم
تو در زیبا ترین حالت روبه روی من هستی
نزدیک میشوم اما، تو صد قاصدک می شوی
و ...
من می مانم و آغوش تنهایی...