متن خیال
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خیال
من با خیال تو زندگی می کنم . هر شب برایت شعر می گویم ، شعر می خوانم ، و برایت چای می ریزم . من با خیال تو زندگی کردن را دوست دارم . اگر این دیوانگی است ، کاش زودتر دیوانه می شدم .
به راهی می رود
کودک خیال
که بر می گردد
پیر آرزو
وقتی تو نیستی...
....
...
.
مَگر میشود چیزی نوشت راجع به وقت هایی که نیستی...!
وقتی نیستی...یعنی نیستی...
یعنی مَن کوتاه آمدم از خواستَنَت...!
و راضیَم به داشتنِ این خیالِ لعنتی
که حتی از خودَت هم ، بیشتر حضور دارد!!!
ستاره ح
هر روز در خیالم پرسه میزنی
عاشق دیوانه ام
بهای لبخندت را با قلبم پرداختم
فارغ از هر چیزی
من در فکر تو ماندم
به تو می اندیشم
آری سهمم همین است از تو
با دست های خشکیده
بسان برگ زرد
قوی آرزو را جاری می کند
در آب روان خیال ...
ساناز ابراهیمی فرد
خیال
پرنده ی خیال آرزو
چه معصومانه...
در لابه لای تنه ی کلفت زمان
مدفن گشته...
ساناز ابراهیمی فرد
بازم خیال ط مرا برداشت
کجا میبرد نمیدانم ... (:
نمی خواهم از تو بنویسم،
ولی باز اسب سرکش خیال
شیهه کُنان از اصطبل افکارم بیرون می زند!
یادت را زین می کند
و با خورجینی پُر از واژه های لال
بر این سکوت کِشدار و خیال چروکیده ام می تازد،
و یالش قلم را بر اریکه دستانم می سپارد...
نیمه شب است...
آرام آرام در خیالم بیا
نباید کسی بداند...!
نباید کسی بفهمد!
تنها بیا...
مبادا کسی حسادت کند...
مبادا کسی حسادت بکند که تو به خیال من می آیی!
چشم بد دور
به خیالم که می آیی...
یک پری رقصان و دلربای سبو در دست غزل خوان میشوم...
«خیال عاشقی»
خوشم ،کنارِ خیالت دوباره من مستم
که در به روی همه غیر از عشق تو بستم
خوشم کنارمی و با منی و در قلبم
چه خوب بعد تو از چشم دلقکان رستم
تو نور عشقی و تابیده ای به سمت دلم
میانِ هاله ای از تو ، گیاه...
«سکوت بغض»
چه سکوتی گرفته بغضم را
انگار که مرده است بیخ گلو
می فشارد حنجره حرف را
تا صدای سینه را خاموش کند ...
و آرام در خود فرو بریزد
تنهایی پر هیاهوی خیال را ...
کز کرده در کنج زندان سینه
و شوق آزادی را در خود کشته...