برای کسے دل به دریا بزنید که همسفر بخواهد، نه قایق...
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست...
مصلحت نیست قیاست بکنم با دریا تو همان ️ امن ترین ساحل دنیای منی
درد من حصار برکه نیست! درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!!
+ بِ چی تشبیهم میکنی؟! دریا.. +چرا دریا؟ اخه هر چی غم داری تو خودت غرق میکنی
همرنگ تمامآرزوهاے منے غارتگرقلب وجاݧ ودنیاےمنے دور ازتو نفس ڪشیدنم ممڪن نیست مݧ ماهے تشنہ ام تو دریاے منے.
دریایی دیدم که از خودش بیزار بود قایقی که دلش به گل نشستن می خواست و مردی که مرز رویا با کابوسش یکی شده بود
در نگاهت دریارو دیدم موج چشمت به رویا کشیدم بی هوا غرق شدم در نگاهت ببین عاشقانه تورا میپرستم!…! هر کجا باشی عشق تو با من است بی بهانه ببین با تو هستم عاشقم باش
به همین زودی همه چیزتمام میشود واین چشمه بیقرار که ازبالای کوه سرازیراست درآغوش دریا آرام میگیرد.
طرح زیبایی در سر ابر است آبشاری به عظمت دریا
دلم سفر می خواهد...فرقی نمی کند کوه دریا جنگل ساحل فقط سفر باشد! از جنس رفتن،از جنس نماندن... . گاهی ماندن سخت می شود... گاهی باید رفت... از ماندن خسته شده ام دلم رفتن می خواهد یک رفتن طولانی...
فکر تو دریاست و من شنا نمیدانم
پروردگارااا در این شب دفتر دل دوستانم را به تو میسپارم با دستان مهربانت قلمی بردارخط بزن غمهایشان و دلی رسم کن برایشان به بزرگی دریا شاد و پرخروش
صدایت میزنم گوش بده ، قلبم صدایت میزند شب گِرداگِردَم حصار کشیده است و من به تو نگاه میکنم از پنجرههای دلم به ستارههایت نگاه میکنم چرا که هر ستاره آفتابیست من آفتاب را باور دارم من دریا را باور دارم و چشمهای تو سرچشمهی دریاهاست
بعضیا نمیتونن بگن دوست دارم اما بجای اون میگن: مواظب خودت باش سرما نخوری هرموقع رسیدی خبرم کن دیر نخوابی،،خسته میشی اینا خیلی دلشون دریاست..
اجنه های رودخانه سنجاقم کردند وگرنه ماوایم دریابود
رودخانه است راهش دهید...راهی به دریایش دهید...مستانه و طوفانی است...راهی به دنیایش دهید.
بعضی وقتا دلم یه کلبه میخواد یه کلبه چوبی/کنار دریا شایدم وسط جنگل دلم بوی چوب بارون خورده نم گرفته میخواد دلم یه دنیا سکوت میخواد یه دنیا آرامش فقط همین
آه ... ای ماه ماهی تنها را تو به دریا برسان
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم بگشا بند قبا...
دریا برای مردن ماهی بی اختیار فاتحه می خواند ماهی به خنده گفت که گاهی هجرت / علاج عاشق تنهاست
ﺍﮔﺮﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ! ﺍﮔﺮﺍﻣﯿﺪﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﺩﺭﯾﺎﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ! ﻭﺍﮔﺮﺩﻭﺳﺖ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ
تو یادت نیست ولی من خوب به یاد دارم برای داشتنت دلی را به دریا زدم که از آب می ترسید
هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم /ما از تو به غیر تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده /صد بار اگر علقمه را فتح کنم هر بار دوباره تشنه برمیگردم/ کس پیش تو دم ز زور بازو نزند کو آنکه مقابل او...