متن دلتنگی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی عاشقانه
نگار از ساحل احساس، رد شد؛
چه زیبا خوب بودن را، بلد شد!
نگاهم، چون که بر چشمانش افتاد،
همه حسّم به او، افزون زِ حد شد...
بیا؛ از ساحلِ قلبم، گذر کن!
کمی، از روی حس، بر دل، نظر کن!
بزن، موجِ نگاهت، بر دلِ من؛
محبّت را، درونم، بیشتر کن!
هر گوشهی دل، داغ شود، با تبِ عشقت
گلبوسهی جان، شاد شود، با لبِ عشقت
احساس بگیرد، عطش از: غنچهی لبهات
بیتاب شود دل، به تمامِ شبِ عشقت
کلمه...
کلمه...
کلمه...
گاهی شعر نمی آید
بگذار سیر ببینمت...
می گفت من آمده ام آرام جانت باشم
آرام جانم نشد هیچ دشمن جانم شد
دوباره وقت قرار است و بینِ عقربه ها
به شوقِ دیدنِ تو ،جنگ تن به تن شده است.
اگرچه از درِبسته پُر است دنیایم
ولی کلیدِخیالت ،امیدِمن شده است
که تا تو را بسرایند دم به دم، انگار
تمام پنجره های جهان ،دهن شده است
شکسته پشت دلم زیرِبار چشمانت
قبول کن که نگاهت کمر شکن شده است!
برای من آغوشِ تو پیرهن شده است
فراتر از پیراهن شده ست، من شده است
پس از یک عمر دوندگی
حالا میخواهم بایستم کنار تو
کمی بیشتر از کنار تو
کنارِ کنارِ کنارِ تو
بادبادکت را دست بگیرم
و به وزیدنِ عشق گوش کنم
به پروازِ قلبت در قلبم...
در بستی و رفتی و انگار دری نیست
در ذهن هزاران در و از در اثری نیست
امید به راهی نه دری هست و پناهی
در شهر غریب و دگر از تو خبری نیست
من چرا شاعر و عاشق نشوم، وقتیکه.
سی و دو حرف الفبا، همه مجنون توأند.
تو، شبیهِ نرگس. روگرفتِ مریم
اسکنِ محبوبه. کُپیِ نسترنی.
تو همان یاسِ منی، یاسمنی
به من بگو چگونه به دنیا نگاه کنم
و چشم هایت را نبینم؟
وقتی که دنیا
زیر مجموعه ی چشم های توست.
خوابم را
پرنده ای نوک می زد
تو آمدی و لغزید
بالی بر شانه های پنجره
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ تاب تاب گیسوانت شاخسار بهار است
پریشاט کن گیسویت را تا بهارم گل باراט شوב
برای من آغوشِ تو پیرهن شده است
فراتر از پیراهن شده ست، من شده است
شکسته پشت دلم زیرِبار چشمانت
قبول کن که نگاهت کمر شکن شده است!
بنا نبود که لب وا کنم، یقین دارم
به لطف تو دلِ من تشنه ی سخن شده است
که تا تو را...
چه بی رحمانه دلتنگ شده، این دل دیوانه.
مرا در کنج آغوش خیالت،
لحظه ای جا کن.
مجال خواب را گرفت،
ز چشم من دو چشم تو