متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
زمستان،
با تمام سردی اش،
با همه تاریکی اش،
از راه رسید
مرا در برگرفت.
اما مهرت،
شعله ای نبود
برای خاموش شدن؛
فراموش شدن،
نرگسی بود
برای شکفتن.
بوییدن،
از میان برف ها
روییدن.
اناری بود ترک خورده،
شیرین آبدار ،
سرخ و رسیده،
پر از وسوسه.
☘️🍃پرنده می خواند در دل شب به یاد لانه اش/
رود می گذرد غمگین و خاموش در انتظار عشق/🍃☘️
....
فیروزه سمیعی
https://t.me/Pangarah
مثلِ برگِ خیسِ چسبیده به سنگ
در آغوش گرفتمت
به اختیار خود یا به اختیار خود
و تو
مدام در تلاشی
برای پس زدن
اما باید بدانی
یک رود
یک دنیا
پشت من است
«آرمان پرناک»
باور نمی کنی؟
جای جیب پیرهنم
پنجره ای بدوز
تا از آن بنگری
آفتابِ عشق
چقدر سوزان است
«آرمان پرناک»
کاش میشد قلبمو نشونت بدم
تا ببینی چه قدر تا ته وجودم ریشه کردی..
شدی پاره تنم..
خون تو رگم..
نبض وجودم..
ببینی این آدم چقدر میخوادت..
تا ببینی این آدم برای نفس کشیدن..
برای زندگی کردن..
برای ادامه دادن..
تو تنها احتیاجشی..
تو همه چیز منی قلب من ...🤍💋
قدّ اش
به عشق نرسید،
غرور اش را زیر پا گذاشت...
یک قدم تا اذانِ گلدسته ها
وقتی خوابِ عطرِ تنت دیدم
دانستم
پیراهنی، شهید خواهد شد
«آرمان پرناک»
مرگ چیزی را از من نخواهد گرفت...
من تو را بوسیده ام:)
When I see your charming Zulfan, my heart melts...
It breaks my heart when I see that sad smile of yours...
My heart trembles when I see your height...
I think this is the miracle of your gray eyes;
I named it love...
وقتی زلفان دلربایت را میبینم دلم هری...
از تمام دنیا قلبی حساس به او رسیده بود که می توانست بوی موسیقی ها را حس کند، صدای شخصیت های کتاب ها را تشخیص دهد، غم نهفته در نقاشی ها را لمس کند و صحنه هایی از فیلم ها را جزو خاطرات خود بشمارد.