متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
دلم که میگیره ازاین زمونه
غم میکنه تو دلم آشیونه
چاره ای جز صبر وقرار ندارم
زندونی ام راه فرار ندارم
هی به خودم وعده میدم دوباره
میگم زمستون که بره بهاره
خزون با اون رنگ و لعاب نابش
با برگهای قشنگ و آب و تابش...
تموم میشه پامیکشه از...
تویی مجنون منم لیلا
چه لیلای زمین گیری
نداره در دل سنگت
نوای عشق تاثیری
نمیفهم دل من رو
چرا بردی وپس دادی
فدایی تو بودم من
چی شد که رو لج افتادی
دلم میخواست بشی سایم
همیشه روسرم باشی
نشی یک لحظه دورازمن
همش دور وبرم باشی
کمک کن...
گر تماس لب من با لب تو شرعی نیست
من از این فاصله لبخند تو را می بوسم
روزگاری شاعری میکردم و آواز عشق سر میدادم در دفتر کوچه ای که قدومت موسیقی ای بود ، روی شعر سُرائیدِه و آواز درحال خواندنم.
ولی طوفان تقدیر تمام نُت های این موسیقی دلنشین را ؛ نُت به نُتِ دوست داشتن را باخود بُرد جز نُت حَسرت ...
می گویند دریای واقعی تویی
می خواهم بگویم
سراب ها
کور کردند اشتهای چشم هایم را
توانِ دست و پای جوانم را
طعمِ شیرینِ دوست داشتن را
می خواهم بگویم
آخرین بار
که سر از لاک خود در آوردم
عشق را
در چنگالِ خرچنگ ها دیدم...
«آرمان پرناک»
تو ستاره ای ✨
در شب رنج
عشقی
میان این دنیای خاموش....
....✨
.... فیروزه سمیعی
اما تو ماه من آخرین پناه من
رودخانه یخ زده شبی دگر بیا
اما تو ماه من شوق دیدنت گناه من
شب سرد و ساکت است وقت سحر بیا
اما تو آه من شاهد و گواه من
از پیش من نرو بمان با دعای من
اما تو آه من به...
احکام عشق میگه:
بغل کردنت واجب
بوسیدنت مستحب
سکوتت مکروهه
نبودنت حرووومه❤️
یه حقیقت تلخه دلت بخوادیانخواد ازهرچی که بترسی یه روزی سرت میاد
هیچ حادثه ای شبیه عشق ناگهانی نیست
و بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
ای عشق به کجا سر گردانی
این دل تا ابد خانه توست
دنبال خانه ای دیگر نباش...
در کوچه های شب، دل من بی قرار تو
هر لحظه می تپد به هوای دیار تو
چون ماهتاب شب، به دل آرزو نشاند
این عشق بی کران که شده یادگار تو
با نغمه های عشق، به جانم طنین تو
هر لحظه می رسد ز دل بی قرار تو
در...
در سایه سار عشق، دلم خانه می کند
هر لحظه با خیال تو افسانه می کند
چون باده نوش مست، به کوی تو می روم
این دل به شوق دیدنت پروانه می کند
برگشته ام ز راه سفر، خسته و غریب
چشم انتظار عشق تو، پیمانه می کند
در آسمان...
در کوی عشق، دل به تمنا نشسته است
در هر نگاه، راز شکیبا نشسته است
چون شمع شب، به سوز و گدازم در این سرا
آتش به جان و عشق به دنیا نشسته است
ای دل، به باغ وصل تو را می برند بهار
هر گل به ناز و بوی...
عاشقش بودم ولی او هیچ در جریان نبود
برخلاف حال من او هیچ هم حیران نبود
هر چه از زیباییش گویم زبانم الکن است
در کمال و معرفت همپای او خاقان نبود
گفتم از عشقم برایش در شب پائیز و سرد
مست عشقی که بدون او مرا پایان نبود
نیش...
☘️🍃پرنده می خواند در دل شب به یاد لانه اش/
رود می گذرد غمگین و خاموش در انتظار عشق/🍃☘️
....
فیروزه سمیعی
https://t.me/Pangarah