متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
                    
                    
                    صاعقه ی دلتنگی ات
به بغض گلویم زد
و ابرهای چشمانم نبودنت را
 یکریز و آرام
شروع به باریدن کردند
سرد و پاییز وار
آخر دلیل عاشقانه های من
بگذار بگویم
دلم بس ناجوانمردانه تنگ است .
                
                    
                    
                    زمانی که چهرهی همچو ماهت را
با شال سرخ 
در اوج دلبری و خجالت 
می پوشانی
زیباترین کسوف دنیا اتفاق می افتد.
                
                    
                    
                    باز هم صبح و روز از نو
باید تا دیر نشده شروع کنم
کار نه دوست داشتنت را
با این حساب
امروز چهار دقیقه
بیشتر دوستت خواهم داشت
میخواهم تا زمستان برسد
حسابی یلدا را با آن یک دقیقه اش
از رو ببرم.
                
                    
                    
                    دیشب دل دادم به نوشتنِ
از تو و خاطراتمان
جاهایی که خودکار 
از غم واژه ها زبانش بند می آمد
من با اشک چشمانم ادامه می دادم
باور کنی یا نه
نصف دفتر خاطراتم با اشک پر است.
                
                    
                    
                    راستش را بگویم 
فقط کنار تو
دَردهای بر جانم
خنثی و بی دَرداند.
                
                    
                    
                    امان از دست تو و خنده هایت
کمی نفس بگیر
بنشین چایی ات را بنوش
با عطر گُل و هِل
خو گرفته است
قند پهلوست
بیست دقیقه ی دیگر 
غذا دم می کشد
میز را به سلیقه ی تو چیده ام
یادم نرفته
در گلدان میز غذاخوری
گل رز آبی...
                
                    
                    
                    با شب حرف ها دارد دلم
برایم از قرص روی ماهت می گوید
با ساعت درد و دل میکنم 
از انتظار می گوید
با این اوصاف
بدونِ تو  من 
در مداری پر از خیال ایستاده ام .
                
                    
                    
                    او گفت: «عشق، مرز نمیشناسد.»
اما هیچوقت نگفت که نبودنش، مرزی میسازد تا همیشه.
                
                    
                    
                    دریا زنیاست  
با چشمان تیله ای
که با هر باد
عشق
 موجها را پس می زند...
                
                    
                    
                    نگاه کن....
چطور عشق از پاییز می ریزد
نه از شاخه های روییده در
دست هایم،
از طلوع پنجره می آید
تا آب در دل ماه تکان نخورد
و این سرخ ترین کسوف تاریخ
است
                
                    
                    
                    باز جمعه است
بیخیال دلتنگی و حالش
وقتی تو در قلبم جای داری
خواب کنار تو  بیشتر می چسبد .
                
                    
                    
                    هر چه قدر هم شاد بگذرد
بلاخره
یک جایی یک لحظه ای یک ساعتی
یقه ات را میگیرد
مثل خوره می افتد به جانت
با غمی ، با عکسی ، با آهنگی
هر چقدر هم شاد باز هم
لعنت به جمعه و دلتنگی هایش.
                
                    
                    
                    بر سر عاشقانه هایمان
همچو مهره ای در شطرنج
همیشه کیش داده ام تو را
اما هر بار به چشمانت رسیدم
با یک حرکت مات تو شدم .
                
                    
                    
                    خواب یا بیدار ؟
نمیدانم
احساسم ، فکرم ، خیالم 
مانند گمشده ای است
در جنگل مه آلود
که دنبال گمشده اش میگردد 
جانم به لب رسیده
از این هیاهو
از این سَردرد
آخر معشوقه ی رفته بَرباد
بعد از تو قرص های لعنتی 
لالایی چشمانم را می خوانند.
                
                    
                    
                    وقتی که نباشی 
از غم دوری ات
جان تنم که هیچ
حتی ثانیه ها هم 
درد دارد.
                
                    
                    
                    شب سختی خواهد بود 
پارادوکسی عجیب
در وجودم رخ خواهد داد
که من با یاد خنده هایت
سیر گریه خواهم کرد .
                
                    
                    
                    می شود حتی به خواب هم شده
بیایی برای درد و دل
آخر از دلشوره گی
بس اشک چشمانم
روی قاب عکس ریخته
شوره بسته است....
                
                    
                    
                    تمام شیرینی های جهان
 برایم طعمشان 
مزه ی شور میدهد
بسکه بی تو پر از دلشوره ام .....
                
                    
                    
                    خنده های تو تنها مُسکن من است
نمیدانم
اینهمه دارو را برای چه دکتر
تجویز کرده است
می شود حالا بخندی
کمی قلبم درد گرفته است.
                
                    
                    
                    باز جمعه است
بیخیال دلتنگی و حالش
وقتی تو در قلبم جای داری
خواب کنار تو  بیشتر می چسبد .
                
                    
                    
                    امان از دست جمعه و دلتنگی هایش
گوشی هم کلافه شده 
بسکه
پیامها،  عکسها،  موسیقی ها
را بالا و پایین کردم
وای به حال خودم ...
                
                    
                    
                    روزهای بی تو 
همگی جمعه اند و تعطیل 
اما 
دوست داشتنت در من تعطیل نخواهد شد.
                
                    
                    
                    صبحِ زود است 
باید کرکره ی دل را بالا دهم
سرای عشق را آب و جارو کنم
آخر
وقتش رسیده دوباره
بیشتر از دیروز و کمتر از فردا
دوست داشتنت را آغاز کنم.
                
 
                 
                