متن غزل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غزل
دوباره قصّه ی پاییزو باغِ مرثیه رنگی
نمی زند به دلِ من نگاهِ پنجره، چنگی
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۱۰/۱۰
نام شعر: کبوتر
کبوترباز ماهری
ناجوانمردانه
کبوتر قلب ما را
از قفس درون سینه ام
پر داد
و پر هایش را کَند
چه دیر فهمید این کبوتر
هر انسانی آدم نیست
چه سود دیگر؟
مجید محمدی(تنها)
دوباره قصّه ی پاییزو باغِ مرثیه رنگی
نمی زند به دلِ من نگاهِ پنجره، چنگی
شده ست خالی دریایِ پرتلاطمِ خورشید
به روی ساحلِ شب،مانده است نعشِ نهنگی
زده ست پل دلم از کودکی به مقصدپیری
جوانی ام شده پرپر،نمانده آبی و رنگی
شکسته قفل قفس را کبوترِ دلم، امّا...
نام شعر: خواب شیرین
خواب شیرین را تو تلخش می کنی بر من چرا؟
حرف رفتن می زنی با من چرا ای بی وفا
مهربانی کن نزن حرفی ز رفتن نازنین
ساکن قلبم بمان ای مهربان در این سرا
می زنی حرف نپخته یک زمان هایی فقط
قلب من عادت...
نام غزل: در دلم هستی
در دلم هستی و هستم ناشناسی در دلت
نیست او دائم کنارت می کند روزی ولت
تو نداری منزلت هرگز کنارش تا ابد
مثل من تنها و بی کس می شوی در منزلت
روی برگشتن نداری آن زمان در پیش من
نیست نفرینم که هستی...
قلب و قبل از دیدنت من پرورش دادم چرا؟
تا کسی آمد نگیرد قلب را از دست ما
مثل دکتر می شکافی قلب را با آن نگاه
تا بدزدی قلب من را از خودم ای دلربا
این دلم تا دید چشمت را فراموشی گرفت
ای غریبه کرده ای با این...
تقدیر، گِرد چشم تو مژگان گذاشته ست
پرچین گذاشته ست، نگهبان گذاشته ست
یکباره تا به دام بیفتد غزالِ دل
بر چانه ی تو چاهِ زنخدان گذاشته ست
تا عابرِ غروب،دلش وا شود دمی
عمریست پشت پنجره گلدان گذاشته ست
با شال و با کلاه زمستانی اش، درخت
سرروی شانه...
عسل
از لب و لبخند تو ظرفی طلب دارم عسل
شب به شب هر نیمه شب یک وعده مهمانم غزل
صورتم با سیلی ام سرخ است و در ویرانه ها
زیر سقف آسمان میخوابم و روی کمل (کاه)
میسرایم قطعه شعری با وضو وارد شوید
شاعران شد نیمه شب ،...
وقتی تو باشی تکیه گاهم،مِثلِ فرهاد
از ریشه خواهم کند کوه بیستون را.
رضاحدادیان۱۴۰۳/۸/۸
(چشم جادو)
از آن روزی که وا کردی ز رویت ابر گیسو را
شکستی نرخ بازار سیه چشمانِ هندو را
به افسونِ نگاهت داد از کف دین و دل زاهد
بزن عینک، که نامحرم نبیند چشم جادو را
مزن پر ناگهان در آسمان چون کفتران غافل
که کرکس کِی؟ بپوشد...
(غفلت سرای عمر)
از عشق دم زدیم و زمان در هوس گذشت
پیری رسید و عمر گران ، در هوس گذشت
افسوس! شد تباه ، همه روزگارمان
از نوبهار تا به خزان در هوس گذشت
روحی نمانده است به پیکر چو مُردگان
درد و دریغ و آه! که جان در...
«اَرگِ دل»
در همه شهر لبی چون لبِ خندان تو نیست
عاشقی نیز چو من واله و حیران تو نیست
از تماشاگهِ رخساره ی تو دانستم...
دلرباتر ز لبِ لعلِ بدخشان تو نیست
برق چشمان تو چشمان مرا روشن کرد
ماه حتیٰ به فروزانی چشمان تو نیست
باز کن حلقه...
«اَرگِ دل»
در همه شهر لبی چون لبِ خندان تو نیست
عاشقی نیز چو من واله و حیران تو نیست
از تماشاگهِ رخساره ی تو دانستم...
دلرباتر ز لبِ لعلِ بدخشان تو نیست
برق چشمان تو چشمان مرا روشن کرد
ماه حتیٰ به فروزانی چشمان تو نیست
باز کن حلقه...
(قامت دلجو)
عِطر گندم زارها از نفخه ی خوشبوی توست
پیچ نیلوفر، نماد طره ی گیسوی توست
آسمان با آن بزرگی رنگ بازد پیش تو
آبی هفت آسمان از آبی مینوی توست
عارفی می گفت در مسجد به هنگام نماز :
قبله ی محراب، مایل بر خم ابروی توست
چون...
پاییز می رود
پائیز می رود که زمستان فرا رسد
کولاک برف و لحظه بوران فرا رسد
پائیز بسته بار خودش را که بعد از این
تاراج باغ و دشت و بیابان فرا رسد
تشویش گل به چهچه بلبل بهانه شد
تا روزگارِ دادن تاوان فرا رسد
حال و هوای...
دست ار سرم بردار، ای عقل بلا تکلیف
با من مگو از جنگ و از آتش بسی دیگر!
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷