متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
این کهنه بنای دلم از عشق ترک داشت
لرزید تو را دید و به یکباره فرو ریخت
جهت تنگی قلبم تو چه نسخهها نوشتی
دل پاره پاره اما به خدا دوا ندارد
بدترین نوع گروگانگیریست
بغض بیرحم به گلوییت زده باشد خنجر
نشود دم بزنی!
در مسیر عشق ورزی گر نابلد هستم بسی
صادق و بی ادعا جان پای چشمت میدهم
ما دل و جان به کف آوردیم، به فریاد رسید
شهر اما وسط مرگ، نفس میکشد از گندِ دروغ
جانها شد و خاک از عطشِ غیرتِ ما سرخ گشت
لیک این شهر، هنوز از نفسِ مرده، پُر است...
اگر حاسد دو پایت را ببوسد
به باطن میزند خنجر دودستی
در خیالم با وصال تو خوشم.
ازخیالم پس نگیر، وصال خویش را.
مرا رسوای عالم کرد ، سیه چشمان مست تو
چگونه داغ این رسوایی چشم تو را ، بر دوش خود گیرم.
دگر رسوای عالم شد، دل دیوانه ام بی تو.
چگونه داغ این رسوایی را، بر دوش خود گیرم.
کو نوای نای و چنگ و، ارغنون
در «لبِ کارون» و دنیای جنون؟!
پشت پنجرهی حنجرهی تنهایی
یک نفر
تا همیشه
به یاد توست
و بی صدا
اشک میریزد...
در شمارش معکوس زندگی،
دقیقههایی بیتاب،
نفس میکشند...
ظهور کن؛
و مسیر پربیم زندگیمان را،
راه و جهت بنمای!
قلب من در چشم تو، چشم تو در قلب من.
هر دوشان در یک نگاه در یک نظر جا مانده اند.
کاش یلدایَم به صبحِ دیدنت جان می گرفت
ای تــو خـورشیدِ پس از شبهایِ غمبارم بیا !