متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
من به اندازه ی زیبایی آن چشم سیاهت.
گرفتار توام.
➷➷➷➷➷ غم نبوבنت یک عمریست شاعرم کرב
مے نویسم از غم نبوבنت בیواט בیوان
➷➷➷➷➷ ـבر اوج گرمای تابستاט نگاـہ سرבت تنم را به لرزه انداخت...
➷➷➷➷➷ غرورم را ب زانو نشاندم ،تا غرورت بـہ اوج برسـב..
عشق این است..
آیا کسی هست در این وادی هستی،
که سراغ از دل دیوانه ی ما هم بکند.
چه ها داری میان آن سیه چشمت.
که ویران کرده قلب عاشق ما را.
چه ها کردی تو با این قلب دیوانه.
که جز چشمان تو چیزی نمی بیند.
کلمه...
کلمه...
کلمه...
گاهی شعر نمی آید
بگذار سیر ببینمت...
می گفت من آمده ام آرام جانت باشم
آرام جانم نشد هیچ دشمن جانم شد
دوباره وقت قرار است و بینِ عقربه ها
به شوقِ دیدنِ تو ،جنگ تن به تن شده است.
اگرچه از درِبسته پُر است دنیایم
ولی کلیدِخیالت ،امیدِمن شده است
بَدُل به باد شدم، دلخوشم به اینکه مرا
بهشتِ موی پریشان تو، وطن شده است
که تا تو را بسرایند دم به دم، انگار
تمام پنجره های جهان ،دهن شده است
بنا نبود که لب وا کنم، یقین دارم
به لطف تو دلِ من تشنه ی سخن شده است
شکسته پشت دلم زیرِبار چشمانت
قبول کن که نگاهت کمر شکن شده است!
برای من آغوشِ تو پیرهن شده است
فراتر از پیراهن شده ست، من شده است
روی کدام شیب سُر خوردهام
که هیچ سُرسُرهای
مرگِ کودکیام را
گردن نمیگیرد؟
پلنگِ خوش خیالِ شب !
ماهت را بردهاند
تو در این تاریکی
به کدام قابِ محال،
روشندلی ؟