متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
ریاضی دان شده است
شیشه نوشابه
ظرف کسری بگیرد مخرج
برهمان گونه که نادر گرفتش هندو
تو را دریابم یا خودم را؟
منی که برای فراموشت، خودم را فراموش کردم🫠
رویا شده دیگر برایم بوسههایش
خوابش مگر در جوشش بستر بیاید
در بیت بیتِ شهرِ قلبم، جای دارد
جز، او، نمیخواهم، کسی دیگر، بیاید
ای کاش، سروِ قامتش، از در، بیاید
حسّی، درونِ من، به شور و شر، بیاید
خنده دوست چنان قند و عسل شیرین است
تکیه گاهی ست، زمانی که دِلَت غمگین است...
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفشهای تو پشت در باشد...
خانه ی دل را تکاندم،
چیزی جز حسرت دیدار تو در آن نبود.
کاش میشد جان دهد عاشق به پای عاشقی
تآکه هر بی یال و کوپالی نگوید عاشقم
چرا غرقِ خودت کردی دلم را؟
تو که: از دم، درونت بیصفا بود
از تبِ قحطیِ مهری؛ که دمادم، جاریست،
دلکم غزّهترین حال، شدهستآشفته
شعلهزا گشته به جانم تپشِ بغضی سرد
در دلآشوبیِ قلبم، همه دم، غم خفته
چرا تقدیرِ ما، این ماجرا بود؟
چراغِ سبزِ تو، پیشم چرا بود؟
منِ ساده، چگونه، دلسپردم
به تو؛ که: باورت بی شور و نا بود؟!
پیامِ «عاشقت هستم؛ عزیزم»
برایم حالتی، شورشنوا بود
مهرم دل نمیشود.آنکه وفا ندارتش
نگرانم نکند کم بشود.
ز سر سفره ی بینوا همین لقمه ی نان خالی.
دلواپس آن تکه ی نانی هستم.
که مبادا ز سر سفره ی بینوا کمی کم بشود.
در این هوای بی کسی،
کسی بغل نمیکند. خیال تنهای مرا.
گاهی وقتها "لگدکوب کردن" آدمها با "پا زدن" نیست،
با "حرف زدن" است!...
نیست در عالم کسی در اختیارش زندگی.
زندگی را اجباری بایدش کرد، زندگی.