متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
بینش من از عشق مسیری بی ثمر است
بی عشق بسی زندگی آسوده تر است
پایان قصه را تلخ و گریان میدانم
عاقبتی بی سر انجام می دانم
هر آنکس که عاشق و دلباخته شد
توپ فلاکت برای او انداخته شد
عشق آدمی افسانه است
جمله های دروغین عاشقانه است...
چنان فسرده ز وضع جهان شدم صائب
که نیست لذت از اشعار عاشقانه مرا
تعریف عشق واقعی از نگاه من
رنگ و بوی منطقی ندارد
من میگویم عشق یک جفت چشم است
که فقط همان یک نفر را می بیند
در قالب تمام خوبى هاى عالم
گفتی دوستم داری و من مقیم سرزمین خوشبختی شدم
روزی از پشت این شب تار
با یک بغل نور میپیچی
در بن بست تنهایی من
میدانم...
تو اگه بتونی درکش کنی؛ راهِ ورود به قلبشو پیدا کردی:
«امیدِ وصل»
دست تو گر هوسِ زلفِ مرا دارد، چه باک
ما به دل راهش دهیم، بینیاز از تار و تاک
دست گر به زلفم ره نیافت، عشق در دل میرسد
امیدِ وصلِ جان، بیخویش در جان میرسد
ساده ترین راه جذب عشق این است که خوشحال ترین ورژن خودتان باشید،
دوست نداشتن کسی که واقعا شاد است تقریبا غیر ممکن است
گویند که سعدی سخن از ایزد بگفته
من در سخنانش همگی رَب ندیدم
همگی دلدار دیدم همگی غمخوار دیدم
همگی وصف دلی وصف از آن دلبر دیدم
سعدیا از تو چه گفتند
عابدی گشتی میان این مردم مدینه
من فقط از تو همی عاشقی دیدم
و دگر چیزی ندیدم
چه آرزویی زیباتر از اینکه آسمان روی سرت همیشه روشن باشد
و لبخندت هرگز از چهرهات رخت نبندد؟
لحظهای که شادی را در دلم کاشتی،
درخشش کوچکش هنوز ادامه دارد…
لحظهای بس کوچک، اما توانی به اندازه یک عمر.
داستان معجزه عشق و دوست داشتن
مردی صبح از خواب بیدار شد و با همسرش صبحانه خورد و لباسش را پوشید و برای رفتن به کار آماده شد.
هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد، گرد و غبار زیادی روی میز و صفحه تلویزیون دید!
به آرامی خارج...
«غمِ شیرین»
چه خوش است این غمِ پنهان، که به جانم تو نهادی
که به هر آه، به هر اشک، نفس تازه دادی
نه به شادی، نه به خواب و نه خیالِ گذرا
که به رویای تو، ای عشق، جهان تازه دادی
به نگاهت همه سبزی، به نفسها همه نور...
هیچ میدانی
که من در قلب خویش،
نقشی از عشق تو
پنهان داشتم...
عشق واقعی نه می تواند در جایی که وجود ندارد پیدا شود
نه می تواند در جایی که وجود دارد انکار شود!
نامت، دلیل وجود عشق است!
اکنون،
من از کجا مولانا را بیاورم
که این اصل اساسی را
به چهل و یکمین سبک عرفان مبدل کند.
با تو باشم،
حتا در کنج قفس -
احساس میکنم در بهشت برینم.
🍂 به من آهسته بگو...
به من آهسته بگو،
که هنوز در این جهانِ پُر زخم،
جایی هست برای دوستداشتن،
برای نفسهای گرم،
برای دلهایی که از رنج نمیرنجد...
به من آهسته بگو،
که عشق هنوز سلام میکند،
و کوچهی ما،
با تمامِ خاکِ بدیها،
راهیست به سمتِ روشنی...
من...
رواق منظرچشم من آشیانۂ توست
تمام حظّ دلم نگاه عاشقانۂ توست
شب را چه چاره باشد
با این هجومِ یادت؟
هر لحظهاش صداییست
از ردِّ بیقرارت...
خوابم نمیبرد، نه
دل را تو بردهای تو
در من هنوز جاریست
آن لحظههای نابت...
عطارد،
مامور است بنویسد،
واکنشهای احساسِ ما را،
در چشمکِ شبهای ستارهبارانِ عشق و بوسه!
با مهرِ تو زندهست دلو، بی گلِ مهرت
از سوزنِ خارِ غمِ جان، خوار بمیرم
برای همسرم
به قلم ✍️بانوی کاشانی
برای تو،
عشق ما شبیه چیست؟ شبیه ملودی آرامی است که بیاختیار زیر لب زمزمه میکنی. شبیه اولین جرقه آتش در یک شب سرد. یا شبیه پیدا کردن ساحل بعد از شنایی طولانی در اقیانوس.
تو قطعه گمشده پازل وجود من بودی. با تو،...
دوست دارم که عاشقت باشم
درهمین لحظه های دور از تو
عشق تو ازبرای من باشد
یک جهان پراز غرور از تو
مثل دریای پر خروش دلم
مثل آبی آسمان صبور
دوست دارم کنار من باشی
مثل صبحی که میتراود نور
لحظه های بدون تو عمریست
هرکدامش برای خود سالی...