متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
اى که هم شاعر و هم زاهد و هم معشوقى.
اى که بال وپر وقبله و هم مسجودى.
من که هم معتدل وشاعر و هم مجنونم پی تو در کوچه هاى شهر سرگردونم مثل عشاق که در تاب و توان میگردن من پی تو در خیابان دلم میگردم
بلکه حتى...
نه خیال ماندنم هست. نه خیال رفتنم هست.
نه خیال زنده بودن. نه خیال
مردنم هست. نه خیال باش و بودى نه خیال رفت و میرى.
تورو جان هرکه دارى
تو بیا و خوش تر. ام کن.
گلهای پیراهنم
با نفسهایت شکوفه میدهند،
هرگاه که آغوش تو را میپوشم،
بهار روی شانههایم مینشیند،
و عطر عشق
در چینهای پارچه میرقصد.
آمدی و زمستانِ دلم،
سبز شد
گویی تمام شکوفههای باغچههای خدا،
برای روییدن در نگاه تو لحظه شماری کردهاند.
عطر تو را باد میآورد،
همراه با نسیمِ گرمِ آفتاب
من در هوایت سبز میشوم،
مثل زمینی که پس از باران،
بیاختیار عاشق بهار میشود.
دلم میخواهد دستانِ تو را بگیرم،...
سرد شو! ناسزا بگو! دلم را بشکن!
اما من،
حتی در زمستانِ تو
دست از شکوفه کردن برنمیدارم.
نه توانِ نامهربانیست در من،
نه رغبتِ نبخشیدن—
من،
تنها سلاحم عشق است؛
زخمیست که نمیپوشانم،
رازیست که هرگز پنهان کردنش را نیاموختم!
باور کن،
من از تبارِ آن دلدادگانیام
که حتی...
جند شبى بود که من مست خراب باده ى خویش شدم هر جه کردم غزلى مست به دیوان بکشم. که شبى باران زده با تو به دفتر بکشم با قلم مست به دستان توارایه دهم تابه چشمان تو القاب بهشتى بدهم تاجهان را فداى یک صداى تو اقدام تو وخویش...
ای چشمتو سیارهو ای زادهی تبریز
لبخند بزن بر منی حیران غمانگیز
من رعیتو تبعیدو سر افتادهی صد حرف
تو دوختِ شهی خنده کنان مثل فرنگیز
لبخند بزن تازه بمان مثلِ گل یاس
غرق تو ام این عشق نه جرم استو نه جایز
زلفت چو شبو پیچو خمش موجِ خروشان...
شعر من طعم غزل های لبت را می دهد
زین سبب شهد و شکر می ریزد از افکار من
دل گیر تو بود
وگرنه
با پرستو می رفت
احساس میکنم
چیزی در سینهام میجوشد
آن چیز دارد میجوشد
آن چیز دارد ...
آن چیز ...
آن...
قلبم! آه!
عشقت،
در من فوران کرد
و تو
سوارِ کشتی، دورادور، به نظارهی منی
یقیناً از نوادگانِ کریستف کلمبی
که این جزیرهی آتشفشانی را کشف کردهای
کشف کردهای اما میترسی
میترسی...
بر تمام صندلیها نشسته است
و با تمام وجود
همخوانی میکند با من
منی که آوازم سکوت
و سازم
تنبورِ تنهاییست...
گویی تمام دریاهای جهان به چشمان تو میریزند
و من آخرین غرقه ی این اقیانوس آبی ام…
به نام حضرت عشق
بوی گل و سبزه و سمن و نسرین
بوی عشق و دل و دلداده و پروین
صنما قبله نما جان ودلم را به فدایت
که چگونه قدحی داده ای بامهر و وفایت
که طبیعت شده زیبا از لطف و نگاهت
دلدارا *حول حالنا* خواهیم از لعل...
(فرشته، الهیه، اقدسیه،...)
دوستت دارمِ یک کارگر
در این پرانتز
در این مقال نمیگنجد
که آجرهای عشق او
تنهایی میسازند
و آجرهای عشق تو
اختلافِ طبقاتی !
پس از یک عمر دوندگی
حالا میخواهم بایستم کنار تو
کمی بیشتر از کنار تو
کنارِ کنارِ کنارِ تو
بادبادکت را دست بگیرم
و به وزیدنِ عشق گوش کنم
به پروازِ قلبت در قلبم...
قلب من خانه ے عشق اسٺ
وتو مهمان منـ ے
چشـم من روشـن ازاسمٺ شـده
چشمان منـ ے
حرفهایـت شــــده
آرامش هـر روز و شبـم
همچو پروانه ے عشقـ ے و
تو در جان منـ ے
قامت عشق تو اگر
قلب مرا صدا زند
قافله بر پا میکند
قاصد مهتاب غزل
قصه اگر قامت توست
قاصدکم غرق شده
قبله گهت را بنما
غربت کمی سخت شده
عطارد،
مامور است بنویسد،
واکنشهای احساسِ ما را،
در چشمکِ شبهای ستارهبارانِ
عشق و بوسه!
پینوشت:
تیر یا عطارد، کوچکترین سیارهی منظومهی شمسی است و در ادبیات فارسی به عنوان دبیر و نویسندهی فلک شهرت دارد.
با تو تمام شاعرانه ها را خواهم نوشت
خواهم سرود زندگی را
خواهم رقصید آزادی را
محبوب من
فقط تو بمانی
از پس همه چیز بر خواهم آمد💕
و عشق...
ربنای قلبی است که با نامت میتپد،
نمازی که در محراب نگاهت قامت میبندد.
تو که میآیی،
تمام واژهها وضو میگیرند،
و هر نفس،
شعری ناتمام از دوست داشتن میشود.
من،
در لحظههای بیقراری،
به سجدهی آغوشت پناه میبرم،
جایی که تمام اضطرابها،
مثل غبار از روحم فرو...