پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من،،،از معجزه سرشارم ابراهیمی در گلستانماز نیل می آیم با عصای موسا!من؛عیسا مسیحم مصلوبِ مصائب نادانی هارجعتمشفای کورهایی ست که،درد بشریت را نمی بینند. من موسا هستمچوپانِ هوس هایتانتا سیر شوند از دنیا...و دختران قبیله را عروس کنم وُ، به طور برومو آسمانی وحی بیاورمتا،،،سیاهی های قلبِ نازنین تانیکی یکی سپید شود! من ابراهیم!...آمده ام تا شبانه بت های درون بشکنم و بگ...
به خدا خواهم گفت: جاى باران بهاردلمان تشنه ى احساس شده، عشق ببار...
بذارصدای خنده هاتگوش جهانُ کر کنهبه جای اینکه اشک توتن زمینُ تَرکنه...
در ابتدای راه اعتماد میکنی و دستت را با هزاران امید به دستش میدهی و با خوش خیالی،در حالی که چشم هایت را بسته ایو وجودت مملو از احساس است قدم برمیداری...نه ترسِ سقوط داری ونه ترس از ارتفاعگاهی زیر چشمی آن هایی که از پرتگاه رابطه به پایین پرت میشوند را تماشا میکنی و به خودت میبالیفکر میکنی آن که با توست،با همه یِ آدم ها فرق دارد...اما به یکباره دستت را رها میکند،بیخیالِ دوست داشتنت میشودو پرت میشوی به سیاه چاله ی تنهاییسرخورده...
مدتی ست دست و دلم به گذاشتن هیچ پست و استوری ای نمی رود.امروز اما رفیقی این پست را از صفحه ی کودکان سندروم داون برایم فرستاد. دیده بودمش، اما دوباره دیدنش هم رَحم نداشت در تولیدِ ذوق!اینجا تولدِ راستین است.همانی که چند بار از مادرش خواسته آخوند بیاورند تا مرا به عقدش در آورند!همانی که به جرمِ "قبل از رفتن خداحافظی نکردن" قهر می کند و چشم غرّه می رود!اینجا سرزده به تولدش رفتیم.آخرهای تولد خواستیم برایمان دعایی بخواند. با تقر...
ما بنده ی احساساتمان هستیم نه اعمالمان.باور کنید احساس ما آدم هاست که مدام در گوشِ کارهایی که انجام میدهیم پِچ پِچ می کند و راه را نشانش می دهد.احساسِ ماست که در تابستان، به ما دستور می دهد بنشین و برگ های سبزِ درختی که روبروی پنجره ی اتاق ماست را ببین و کیف کن.این احساسِ ماست که در پاییز، ما را بلند می کند، به کوچه می فرستد تا همان برگ های سبزی که دیدنشان حالمان را خوب می کرد را لگد کنیم و از صدای خِش خِشش زیر پایمان لذت ببریم.پنجره ای ...
آدمی گاهیبه بن بست احساس می رسد !می دانید چه می خواهم بگویم ...؟!آنقدر در دوست داشتن معلق می ماندکه نه طاقت برگرداندن قدم هایش را داردو نه توان دست و پا زدن برای رسیدن !در همان نقطه ی بلاتکلیفی می نشیند وتا چشم کار می کند به احساس خود سیلی می زندخاطرات خاک خورده ی خود را مرور می کند وروزی چندبار می میرد !...
ناراحتی های آدمها را جدی بگیرید!دلخوری از آنها فرد جدیدی را میسازد!وقتی کسی را ناراحت میکنید، به راحتی از کنارش نگذرید!سعی کنید انقدر آدمهای مقابلتان را بشناسید که از تک تک حرف هایشان تشخیص دهید کی و کجا آزرده خاطر شده اند و دلجویی کنید تا رفع شود. ناراحتی هایی که روی یکدیگر تلنبار می شوند از آدمها تنها افرادی سنگدل میسازند که تمامی قلبشان با دلخوری و ناراحتی هایشان از دیگران پر شده است و دیگر جایی برای عشق و احساس ندارند!دلخوری های آدمها...
گفت: از وقتایی که به من خیره میشی میترسمپرسیدم:چرا؟گفت: آخه جدی میشی،ترس برم میداره،حس میکنم هنوز نمیشناسمت،احساس میکنم غیر قابل پیش بینی میشی؛اصلا وقتی جدی بهم نگاه میکنی فکرت کجاست؟گفتم: وقتی بهت جدی خیره میشم،میرم چهل سال بعد،وقتی گوشه چشم هات چندتا چروک داره،دور لب هات پر از خط شده و حتی ممکنه صورتت چندتا لک داشته باشه؛پرسید:اونوقت هم دوستم داری؟گفتم: دوست داشتنت که به پوستت و فرم لب هات نیست،تو رو واسه چشمات دوست دارم،واسه نگاهی که...
تمام اقدامات انسان از یک یا چند علل ناشی می شود: شانس، سرشت، اجبار، عادت، منطق، احساس، آرزو....
احساس می کنم شیشه امبدجور صدایِ شکستن می دهممردم آزارِ بی انصاف! آرام تر!!در پسِ این شیشهقلبی نهفته استشیوا احمدی الف...
دلم میخواستمی شد مثل اعضا بدناحساس را هم اهدا کرد !اصلاً هر کسیهر چیز به درد بخوری که دارد را باید اهدا کندوصیت می کردماحساسم را قسمت کنندمیان هزار زنهزار زنبا دستانی سردو نگاهی بی روحزنانی که طعم عشق نچشانده اندکه دلشان هرگز نتپیدهکه نگاهی هوش از سرشان نبردهوطعم گس دلتنگی نچشیده انداصلاً می دانیچیزهای به دردبخور را نباید به گور برد !باید بخشید و زندگی ها را نجات داد...
چنان در عشق هاییک طرفهغرق شده ایمکه وقتیبه گذشته فکر می کنیمشرمنده احساسمان می شویم....
هارمونی گیسویتتپش احساس مرادرید و لرزشی انداختبه تن کلماتی چون عشقحال می اندیشماز ترس احساس تنمکه می نوازد با آرشهسنفونی درد را...
روزی به دیدنم خواهی آمدروزی از روزهای نیمه آفتابی ِ بهارروزی از روزهای نیمه ی اردیبهشت ماهروزی که آسمان لاجوردیستو بوته های یاس، پروانه ها را به هم آغوشی می خوانند.روزی به دیدنم خواهی آمدروزی از روزهای چهل سالگی ام.بر صبوری ام دستی خواهی کشیداز شکوفه های گلابی پیراهنی برایم خواهی آوردآواز هایم را کادو پیچ خواهی کردو عریانیِ احساسم رالباسی خواهی پوشاند..روزی خواهی آمددر حوالیِ عاشقی امبرای تنهایی ام سیگاری روشن خو...
احساسسنگ خارا نیستکه همین طور بماند وبماند و بماند... احساس مثل شاپرکمثل عطرمی پرد!درست توی همان روزهایی که دوستت دارمدوستم داشته باش!...
عشق واقعی رابطه ای دو طرفه ست.نه اینکه یکی به تمنا بماند و دیگری سرش به جایی دگر گرم باشد.عشق واقعی شور دارد. دو قلب را سرشار می کند و دو نگاه را بهم می دوزد. نه اینکه نگاهی نگران و چشم به در و نگاهی دیگر حواسش پرت باشد.عشق واقعی فرو ریختنِ دل دارد و گرم شدن و آرام گرفتنِ دو آغوش...نه اینکه آشفته و سردرگم و بلاتکلیف حواست به رفتار خشک و خشن او گیر کند و از حال خوب عشق دور بمانی.عشق واقعی دو آدم را درگیرِ هم می کند.احساسی که یک طرف...
عاشقانه هایم را ...گوشه ی ایوان بهار می گذارم...!شاید!قاصدکی،احساس را به تماشا بنشیند...!...
گفت تنها دارایی ام همین احساس است.آن هم مال تو.گفتم چه احساسی؟آرام زمزمه کرد: دوستت دارم.....از دارایی آدمها درست محافظت کنیم.با توجه کردن، صحبت کردن، وقت گذاشتن، مشاهده کردن و در سکوت به آنها امنیت دادن....
مرد که باشی قول مردانه می خواهندمرد باشی گریه هایت را بد می دانندشانه ات را مانند کوهو مردانگی ات را هم کوهمرد بودن سخت ترین کار دنیاستحتی دلت هم نباید بدرد آیدچون غیرتت را به صُخره می کشندمرد بودن راجایگاهش راو ریشش را در گرو تعصب می پندارندمرد بودن لیاقت داشتنکوه بودنگریه نکردنغیرت وتعصب نیستمرد احساس داردمهربانی, اشک,قلب, درک متقابلو تمام عاشقانه های دنیا را یکجا داردمرد یعنی آدمی واقعی از جنس ِانسان واحساس وا...
با تو بودن را دوست دارم گمان نکنم عبارت بهتریبه جز این جملهبرای بیان احساسمان به دیگریوجود داشته باشد ......
احساست می کنمباهمان ردِ لبخندبا همان برق چشمان خرمایی تیره اتبا همان عطرِ تیزِهمیشگیباور کن اینجا کسیمیان بی مرز ترین رویادر عمقِ قصه های هزارو یک شبشهزار و یک شببا تو زندگی می کندمن احساست می کنمدر مجنون ترین حالتِ واژهدرآغوشِ شعردرست مثل همان گذشته ها...
دنیای بی تو، یاس کم داردبی تو جهان، احساس کم داردیک بار طولانی نگاهم کناین صحنه یک عکاس، کم دارد...
آدمها مدام در حال تغییرند! یک روز دنیایشان از عطر دوست داشتنت پر می شود روز دیگر تاریخ انقضای حضورت را امضا می کنند! تا چشم کار می کند دوره ی تاراج احساس است! به احساس خودت تکیه کن که هوا بد جور پس معرکه ست!...
این بار اگر دیدمت تمام درهای انتظار را می بندم و در دوست داشتنم حبست می کنم! چه معنی دارد بقچه ی احساس مرا ببندی و دقیقا زمانی که بدون تو نفس هایم به شماره افتاد سال های نبودنت را به رخم بکشی!...
آنڪہ مَجنون میشَود ، از جان و دِل خواهَد گُذشت...؏شق یَعنی، حبس باشی در تَبِ احساسِ خود ......
یاد بگیریم آدم های به موقعی باشیم !آدمهایی که سر وقت در برابر احساس ها و رفتارها عکس العمل نشان می دهند به موقع محبت می کنند و به موقع گله و شکایت …یاد بگیریم که در برابر ترس، ناکامی نگرانی ،خشم ، دلخوری و … سکوت نکنیمو پنهان کردن احساسات یا به اصطلاح "در خودمان ریختنشان" را دور بریزیم …اگر انسان را به زمین تشبیه کنیم یک زلزله قوی می تواند همه چیز را نابود کند اما پس لرزه های خفیف خیلی هم برای آن مفیدند !پس ا...
کنار من باشحتی اگر بهار نیایدحتی اگر پرنده ای نخواندحتی اگر زمستان طولانیاگر سرما نفس گیرحتی اگر روزگارمان پر از شبپر از تاریکی باز یکی با نفس هایشعشق را صدا می زند.دنیا پر از عطرِ بابونه است محبوبِ من!بیا بودن را اراده کنیمبیا از سرِ انگشتانِ این احساس آویزان شویملبریز و مست تاب بخوریمدنیا پر از عطرِ بابونه است محبوبِ من!بیا شگفتی دوست داشتن رابه سینه هامان بسپاریمبیا ساده باش...
همه تو را می بینند ،اما من احساست می کنم !...
تیرماهی یعنی :10درصد سیاست90درصد احساس......
تو را می خواهمبا تنی آغشته ب عشق و احساسک زیر نویس کنم با بوسه تک تکِ گنجینه آغوشت را...
با این که بشر دنیای اطراف خودش را تغییر داده، اما خودش تغییری نکرده است. حقایق زندگی پایدارند. زندگی می کنی و بعد می میری. از بطن یک زن به دنیا می آیی و اگر بخواهی زنده بمانی او باید به تو غذا بدهد و مراقبت باشد تا زنده بمانی و تمام اتفاق هایی که از لحظه تولد تا لحظه مرگ برایت می افتد، هر احساسی که در تو بروز می کند، هر جلوه ی خشم، هر موج خروشان شهوت، هر قدر اشک، هر قدر خنده، تمام چیزهایی را که در جریان زندگی ات حس می کنی، آدمی که پیش از تو به دن...
دلم کمی باران میخواهد.. کمی احساس،کمی عشق،کمی دیدار در کنار تو..و البته تمام عطر تن تو را..دلم عجیب عاشقانه تورا میخواهد..️ ️️️...
اگر می خواهی عشق را توصیف کنی، باید آن را احساس کنی....
احساس من به تو تا بی نهایته......
جان دلمشب که میشوددر دکان منطق را ببنداز در احساس بیاجان دلمشبها مغزم کارایی ندارداما قلبم، قلبم با تمامش، تو را میطلبدشب که شداحساست را برایم بیاور ... ️️️...
هیچ چیز در زندگی شیرینتر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من هر وقت فهمیدهام که مورد محبت کسی هستم، مثل این بوده است که دست خداوند را بر شانه خویش احساس کردهام ......
زیاد به حافظهی آدمها اعتماد نکن،آنها در لحظه تصمیم میگیرند!زیاد به منطقِ آنها اعتماد نکن،آنها احساسی تصمیم میگیرند!زیاد به صداقت آنها اعتماد نکن،پایِ احساس در میان باشد، نه صداقتی می ماند و نه احترامی...زیادی خوب بودن، خوب نیست؛شرط انسان بودن، راضی نگه داشتن همه نیست،راضی بودنِ خودت را هم در نظر بگیر...!...
می دهم فتوا شود روشنکه در قانون عشققتل یک احساس حکمش کمتراز اعدام نیست ......
منم آن مست و پریشان نگاهتکه دلم تو و احساسِ تو را میخواهد...️...
مگر می شود تو را داشت ،تو را دید ،با تو حرف زد ،و بهشت را رویِ زمین احساس نکرد ؟!بخدا بهشت همین جاست ،همین نقطه ای که من هستم ،همین جا که تو می خندی ......
من از تبار بهمن ماهمکه آسمان دلش پر از ابرهای مهربانیستو از سقف آسمانش ترانہ ترانہ احساس میباردمن زاده زمستانمعجین شده ام با برف و سرمازنده به سکوت و زاده صبرکہ قرار بستہ ام زین پس زیر آن سپیدار بلندروی آن تپه ی سرد و خاموش جور دیگری زندگی کنمبا احساس اما پر غرورآرام اما سردمحڪم اما پر امید ….من بانوی بهمن ماهم...
زن اگر عاشق شودبا عشق ، غوغا می کند...! در کمال مهربانی با دلش تا می کند..در درونش موجی از احساسجاری می شود... قلب پاکش را به لطف عشق دریا می کند... روز زن و مادر مبارک...
گاه دلتنگ میشوم ٬ دلتنگ تر از همه ی دلتنگ هاگوشه ای مینشینم و میشمارم حسرتها را و محاکمهمی کنم وجدانم را...من کدام قلب راشکستم؟کدام احساس را له کردم؟کدام خواهش را نشنیدم؟و به کدام دلتنگی خندیدم؟که اینچنین دلتنگم...
مواظب خوبیهات باشروزگار دلسوز کسی نیستاز احساس تو چنان تصویری میسازدکه هیچ چراغیخانه دلت را روشن نمیکند......
رویاها زیباتر از آناندکه حقیقت داشته باشندبه رویا میمانیدوردست و دست نیافتنیهمیشه تو رااینگونه احساس کردهام.......
درقلب بوسه هااحساسفراتر از نگاه .....
زندگی خواب خوش کودک احساس من است...
زیادی احساس می کردم ، الان هیچی حس نمی کنم...
دل یک زن تمام دنیای اوستشاه دنیایش باش ای مَرد!نه سردارسپاهی که احساسش را درهم میشکند......