متن احساسات عمیق

بیا در فصل طوفانزا ، شبی را همقدم باما
که وقت برگ ریزان ها ببینی انقلابم را

کسی که به تو اهمیت بدهد،
سکوت نمی کند،
بلکه جاهای خالی زندگیت را پر می کند.

زندگی در پی چشمان تو جریان دارد...


پلک بر هم بزنی زندگیم میپاشد...

چیزی که میان من و تو خورده پیوند...

چشمان سیاه تو و دیوانه دل ماست...

بوی خیس بال هایت
فراتر از بوی نمناک زمین
پس از باران است
گریه که می کنی
تمام مساحت دریا
در اشکهایت شنا می کنند...

دیالوگ :

فلیسیتی : ممنونم که همیشه کنارم هستی
الیور : اصلا دلم نمیخواد جای دیگه ای باشم

عشق ما
دهکده ای ست ،
که هرگز به خواب نمی رود!

عاشقت شدم
مثل گلی که سر از برف بیرون ‌می‌آورد
مثل اجاقی که گرمم می‌کند.

تمام عمر
هیچ‌وقت
هیچ‌کس را چنین دوست نداشته بودم.
همچو پرنده‌ای که در برف پِیِ دانه می‌گردد
عاشقت شدم.

‎

روز
هفته
ماه و سال؛
از پی هم گذشتند
و من فقط این را فهمیدم؛
کهنه می شویم
اما دردِ عمیقِ قلب هایمان
هیچ وقت کهنه نمی شود.

+چه نسبتی باهاش داری؟؟
_حضورش کنارم قوت این قلبه

مرهم زخم ما فقط دعای مادر است.

جز تو هیچ حسی به هیچکس ندارد، دل من..

هم درده و

هم درمان

چشمان سیاه

تـــــــو...

لبخند بزن که زندگی طولانیست...


یک لحظه ز من جدا نشو که زندگی طوفانیست...

بر در بیگانه نزن...


خانه ی تو قلب من است...

درون چشم من جز تــــــو...

مگر کس خانه ای دارد...

گل پاسخ داد:
ابله! گمان می کنی شکوفا شدن من، برای دیده شدن است؟!
من برای خود می شکفم، و نه برای سایر افراد...
شکوفایی، مرا خوشحال می کند.
منشأ شادی من، در وجود و شکوفایی خودم است.

دلم بهانه می کند طلوع دیدن تو را
تا به کجا دلم کشد ، حسرت دیدار تو را

ماه من ؛
در آسمان آبیم
چه زیبا نظاره گر
به دل نشسته ای

آغوشِ تو


سرکوبِ هیاهویِ جهان است...

پادشاه عالم هم باشی
اخر گدای دعای مادری…

آنگــونــه تــو را در انتظــارم کــه اگــر،
ایــن چشــم بخــوابــد،

آن یکــی بیــدار اســت . . .

باده چرا؟
مست می کند هر نفست جان مرا …

شانه ب شانه قدم برداریم
نه
سایه ب سایه …