متن آسمان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آسمان
صدای دلشوره آور سوت قطار
صدای نفس های تند یک جامانده...
و آسمانی که دست تکان می داد برای دلبرکی زیبا چشم ، که با قطار می رفت
و چه غم انگیز می گریست آن ابر کوچک برای عاشقی که تنها یک دقیقه دیر رسیده بود...
.
بهزاد غدیری شاعر...
تو زیر همان آسمانی لبخند میزنی
که مهتاب روشنایی اش را به رخ این شهر می کشد...
زیر یک سقف که قسمت نشد
اما زیر یک آسمان بودنمان هم خوب است ، نیست؟!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
«اشک آسمان»
می خورد بر شیشه ی دود گرفته ی دنیا
قطره قطره اشک آسمان ...
تا بشورد کهنه زخم زمین را
و بشکند بغض غمباد گرفته در عمق گلو
باران ...
چه تعبیری ، چه تقدیری...
لمس دستان زمین بین نگاه آسمان
می بارد از دلتنگی
می بارد از...
از شعر و سرود و مهربانی بنویس
دلتنگ توام هر آنچه دانی بنویس
آلوده شده هوا نفس کم دارم
ای دوست به رنگ آسمانی بنویس
«بهزاد غدیری»
تو را دل برگزید و کارِ دل شک بر نمی دارد
که این دیوانه هرگز، سنگِ کوچک بر نمیدارد
تو در رؤیای پروازی، ولی گویا نمی دانی
نخِ کوتاه، دست از بادبادک بر نمی دارد
برای دیدنِ تو آسمان خَم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک بر نمی...
در فکر آسمان بودم و هزاران سوال ذهنم را مشغول کرده بود. تا بحال به آسمان با دقت نگاه کردید؟!.... عجب خلقتی است
بلندپروازی هایم تمامی نداشت.... 🕊
با آمدن کسی از فکر پریدم
گفت:چرا به آسمان نگاه میکنی؟ از آن بالا دل بکن بیا همین پایین را نگا کن.....
آسمان،ستاره باران بود.
و من درگوشی به خدای مهتاب گفتم:
ممنونم که\او\ را به من هدیه دادی
قلب دنیا زخمی ست
قلب کره ی خاکی می لرزد
و قلب زمین ...
در تپش اضطراب می غلطد
و دنیایی که پر از سکوت سه بعدی ست
حقیقت با کدامین عقربه های ساعت
خود را آویخته است که پیدا نیست
هر دو نالان اند
زمین از لگد مال شدن...
در پشت ابرها ...
یک چهره ی غمگین ، پنهان است
در پشت ابرها ...
حرف های مشکوک ، به دنبال بهانه اند
و حرف های تطهیر نگرانند
کرکس های چندش آور آزادانه در آسمان پرواز می کنند
پاکی چه غریب است
پاکی با تمام وسعتش ...
در میان حرف...
گیجم و قرن هاست گم گشتم، در شب خسته ی جهان خودم
مثل اصحاب کهف در خوابم، مانده ام دور از زمان خودم
ورق خفته در کتابچه ام، کودکانه مرا \طیاره\ بساز
بپران و کمی بلندم کن، نیست پرواز در توان خودم
دل من قسمتش پریشانی ست، شاعرم عادتم خود...
هرکسی در آسمان با یک ستاره دلخوش است
عیب من این بود شاید، ماه را می خواستم!!
ارس آرامی
ای بهارم
وقتی از راه می رسی،درختان سیب
شکوفه نثارت می کنند وگل های آفتابگردان از خورشید جمالت می چشند
آسمان از شوقت می گرید و زمین با یادت بارور می شود
به راستی چقدر خوش قدمی که تمام خوبی ها را به همراه داری.
پس من چگونه عاشقت نباشم...
من ایمان دارم زندگی ما در عمق کهکشان ها، جایی ورای زمین و زمانه ای که ما در آن ایستاده ایم، ادامه دارد، جایی آن سوتر از پهنه ی کرخت زمان. آنجا که ستاره ها حیاط خلوت آدم ها و سیاهچاله ها، پنجره های روشنی اند برای شکفتن. آنجا که...
آتشم! شعله ور هستم، شررم می چرخد
خانه ام، پنجره و سقف و درم می چرخد
بی خیال از همه دنیا شده و می خوردم
ساعتی است که اینگونه سرم می چرخد
کور شد روزنه ی عقل و به رقص آمد جان
مستم آنقدر که اکنون جگرم می چرخد
قصد...