متن تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تلخ
قصه رابطه ها قصه هرزدلان قصه دخترک زیبارو قصه ان پسر فکر پلید قصه خنده تلخ قصه زود گذر قصه زندگیه شومه پسر قصه ان دختر ناز که شدش بازیچه دست پسر قصه یک یار دروغ در قصه تلخ فکر یک ذهن شلوغ...
نجمه خسروی
\0624\
مثل صفر قبل از اعداد
همون قدر بی تاثیره¡
امید دادناتون رو میگم...
\فاطمه عبدالوند\
(( نیمه تاریک اتاق))
در نیمه ی تاریک اتاق
تصویر تار زنی
که به سوگ شعرهایش نشسته بود
دیده می شد
بوسه های نکرده اش را
حریصانه
از شمشاد های جامانده در گل های پیراهنش
با لبخندی غبارآلود می چید
بر خاکستر سوخته ی خاطراتش
بر هجرت گرمای تنش
عریان...
انگشتانم بین کلید های سیاه و سفید پیانو میلغزد...
نُت به نُت از شعری مینوازم که موسیقی اش همانند آغوش توست...
درست وسطِ نواختن یک نُت را اشتباه زدم...
اشک از گونه هایم جاری شد و بارِ دیگر تو را به یاد آوردم!
این افکار آخر مرا به کشتن میدهند......
بنا ندارم که عاشق نباشم
آنچه زندگی ام را از سکوت نیستی در می آورد
آنچه مرا به جهان سنجاق می کند
عشق است
و همین عشق باعث می شود جهانی این همه تلخ را باز هم چون :شیرین :بخواهم
سازهای آبی سولماز رضایی
دل من ساکن یک شهر نفرین شده است
و لبم به شرابی تشنه ی تشنه ترین شده است
من و دل در ته این شهر متروکه گُمیم ..
و تن ام شهر مردگان مرده ترین شده است
برسان فاتحه بر من که مباح است و ثواب
که تمامی ی تکیه...
تلخ¡
مثله حال و روز دبیری ک با عشق برای دانش آموزانش درس اقتصاد تدریس می کند در حالی ک خودش دغدغه ی اجاره خانه ی هر ماهش را دارد...
فاطمه عبدالوند
قلب دنیا زخمی ست
قلب کره ی خاکی می لرزد
و قلب زمین ...
در تپش اضطراب می غلطد
و دنیایی که پر از سکوت سه بعدی ست
حقیقت با کدامین عقربه های ساعت
خود را آویخته است که پیدا نیست
هر دو نالان اند
زمین از لگد مال شدن...
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود...
عادتی که باور شود...
باوری که خاطر شود...
و خاطره ای که درد شود...
پاییزی ست تلخ...
میان سمفونی باران وُ،
--غروبی دردمند!
که رقص برگریزانش حتا؛
حسِ دلگیرم را
به وجد نمی آورد!
وَ در این شب ها
مهتابی سراغم را نمی گیرد
***
آه، پاییز!
اندوهم بی پایان ست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ژانر تراژدی داستان این ماسک ها,
همان حائلی است که برای ندیدن خنده هایمان
وجود دارد;
واقعیت تلخیست که کسی با لبخند ما,
دیگر نخواهد خندید.