متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
عاشقم
عاشق بر قل قل سماور
سمفونی بی نظیر
برای دلهای تنها
و یک حس زندگی
قل قلش اکسیژن تنهایست
چه بگویم که چه شد که دلم کم آورد
ولی
بگذار به خودم دروِغ نگویم
فتیله چراغ گذشته ای که گذشته
را بالا کشیدم
و
گذشته ام را به اکنون آوردم
حال شادی های اکنونم، از من فرار میکنند
فکر کردن به تو
مثل پرسه زدن دانه ی برف است
در پالتوی نارنجی ام....
«فرشوگر»
آه ای مادر،
میهنم، ای ایران،
آسمانت تاریک، آلوده،
رودهایت، چون رگ غیرت ما،
بر بستر سنگی، خشکیده،
جنگلت، در آتش جهل، سوخته،
دلت خون، شکسته،
روحت خسته،
پرندگانت، زخمی و هراسان،
در باد بیپناهی، آواره.
آه ای مادر،
دشتهایت، در حسرت سرسبزی و آبادی،
نالان،
زمینت، تباه، فرسوده،...
گناه من چیست؟!
پروانه، شمع را گم کرده است
دشت از دست دریا دلگیر است
و پنجره، به سر کوچه با اندوه مینگرد...
من که میخواستم
کوزهی بطلان زندگانی را پر از ترانه بکنم،
گلهای خسته را در بستر باغ بخوابانم،
آب را قلقلک بدهم
تا که باران به قهقه...
نور از احساساتم، میچکد
منی که فقط یکبار
آن هم در خیالم،
چشمم به خورشید افتاده است!
اشک از خندههایم میچکد،
منی که فقط یکبار
آن هم در خیالم،
اندک زمانی،
تو را به آغوش گرفتهام...
«پرواز در هوای تو»
با یادِ تو، شکوفهی دلها شکفتنیست
هر لحظهی نگاهِ تو، جان را گرفتنیست
آیینهی حضورِ تو، روشنترین چراغ
هر حرفِ عاشقانهات، در دل نوشتنیست
یک قطره اشک، در دلِ من موج میزند
این قطره با تبسّمِ تو، گل شکفتنیست
بیتو غروبِ خستهی من رنگِ تیرگیست
با...
دیگر نه حرص پرواز دارم
نه ترس سقوط
زندگی نه تلاطم موج است
نه توهم اوج .
گویی
او همهی دارایی تو بود
در همهی زمان ها...
کجایِ جهان بگذارمت
تا زیباتر شود آن جا ؟
بنویس میآیم
تا آشیانه به گام و به دست
و سلام آراسته شود..
سـلامی ز عـاشـق به معشـوق زیبا
بـه مـهـروی تـابـان بـه دلــدار گیـرا
ارادت عـزیـزم! چطـورست حالت؟
چه خالیست جایت همینکـ در اینجا
بخـوانـم کنـارت بیـایـم سـریـعـاً
ز شــوقـت بگـیـرم اضـافـه دوتــا پـا
اگر قسمتت نیستم مشکلی نیست
امــانـت نـگــه دار ایــن نــامــهام را
عروس دگر گر که گشتی مخور غم...
#مرجان شهبازی (_چامه)
چشم در راهم بیا بگشا درِ این خانه را
وقت آن شد تا کنی آباد این ویرانه را
آن شراب دیدگانت مست می گرداندم
جام می، دارم بیا لبریز کن پیمانه را
اکنون می توانم
پیاده شوم
از قطار زمان
و برگردم به شرجی گیسوانت.
به صفحه بعد می روم
تا کودکِ ابر
برسد به پاهای ترک خوردهِ کویر
و پنجره ای دل بسته
به بانوی نسیم
ومرا می برد به میهمانی نخل های سوخته
به تماشای مرثیه ها
تمام فنجان های قهوه دروغ می گفتند
تو من را دوست نداشتی !
انگار دلت میخواهد که یادگار باشی نه
ماندگار .
ارغوانم...
دلم سخت دلتنگ است،
مانده ام با موج دریای دلم
چه کنم!!!
دوبیتی
دمادم غرق خاطرخواهی ات من
همیشه عاشق همراهی ات من
تو اقیانوسی و من برکه ای خشک
خودت ماهی و حوض ماهی ات من
♤♤♤
به من گفتی که همراهم بمانی
چراغی بر سر راهم بمانی
فدای بخت و اقبال بلندت
برای عمر کوتاهم بمانی
♤♤♤
تو را در...
درخت ها که مثل پرنده ها نیستند که وقتی جنگل آتش گرفت کوچ کنند !
درخت ها می مانند اما نمی توانند جنگل را نجات دهند . . .
مثل من که می مانم اما نمی توانم تو را نجات دهم !
مرا ببخش محبوب من که پرنده نیستم !
نه مکان
نه زمان
از هیچیک
خیری نرسید به ما
ما عقربهها
که در تُنگِ بیحوصلگی
شناکُنان
به دورِ خود میچرخیم.
خانه را بوی انتظار گرفته است
بوی شورِ خستگی
بوی موجِ بیوطنی...
دوریت را چه کنم ؟
ای سراپا همه ناز
تو نباشی من به یک پلک زدن خواهم مرد...
«کتابِ بیپایانِ عشق»
موهای زن،
نه تنها برای مردش،
که برای جهان،
رازِ بیپایانِ عشقاند؛
هر تار،
رودیست که به دریا میریزد،
هر عطر،
یادگاریست از بهار جاودان.
شانه زدنش،
بافتن نیست،
پرواز است؛
و مرد،
در میانِ زلف،
خود را گم میکند
تا دوباره
خود را بیابد.
هر موجِ...