متن دل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دل
این شب عجب طولانی است!
ساعت ها تا صبح مانده است!
و شاید سالها...!
استخوان هایم از سرمای یخ آلود این هوای آلوده بی حس شده اند.
و دنیا شبیه هیولای قصه ی مادربزگ شده است...
دیگر وقت آن شده که بیایی!
می خواهم برای همیشه و شاید تا ابد...
شماها شعور ندارین!
احساسات تون شعور نداره!
میدونین شعور احساسات چیه؟!
یعنی وقتی یکی، یکیو دوس داره وقتی احساساتش قبولش کرده، جلوش بر نگردین بگین این همه دختر! حالا چرا این تحفه؟!! ما خودمون کلی خوشگل ترشو برات سراغ داریم!
نمیفهمین! شعور نداره قلبتون!
دل اگه عاشق کسی بشه دیگه...
شعر من التهاب یک درد است
راوی قصّه های تنهایی
نقطه چین های پشت هم خالی
آرزوهای رفته و واهی
می نویسم به روی بوم دلم
واژه هایی تکیده و تبدار
مینویسم ولی نمی بینی
انعکاسی ز واژه ی انکار
هرچه کردم نشد به جز یادت
مرهمی بر تب دلم...
هرگز تو نگو جمله ی دل کندن را
با من تو بگیر حس دل بستن را
با قلبِ شکست خورده ام ، بازی باز؟
تکرار نکن بازیِ دل بردن را...
..
..
بهزاد غدیری(شاعر کاشانی)
«دلنوشته عاشقانه»
حالا که تقدیر ، تو را
به دریچه ی قلبم کشاند
بیشتر بمان...
تو که اینگونه بیخبر دل می بری
بی اِذن هم نرو...
مهمانخانه ی دل را با فرش کاشان
مزین کرده ام...
کفش هایت را به در کن...
چایی ات را بنوش...
در کنار مردی از...
«یعنی تو...»
قافیه ، مثنوی و شعر و غزل یعنی تو
شهد و شیرینی صد جام عسل یعنی تو
از نگاه تو وجودم همه در آشوب است
معنی زلزله بر روی گُسل یعنی تو
یکه تازی تو به میدان دلِ کوچک من
ناز معشوقه ی بی مِثل و مَثل یعنی...
از ته دل به کسی جز تو نمی اندیشم
همدمم! هم سخنم! هم نفسم! هم کیشم!
اعتباری نه به مردم نه به دنیاست دَمی
همه رفتند ولی باز تو ماندی پیشم
غم تو چنگ زند بر دل صد پاره ی من
شادی ات چاره غم های درون ریشم
از سرم...
دوباره ابر سیاه و هوای بارانی
هجوم بغض گلوگیر و اشک طوفانی
دوباره فکر و خیالت احاطه کرده مرا
به انتظار نشستم زمان طولانی
عجیب پای دلم را هوای خاطره ها
کشیده سمت مسیری به سوی ویرانی
وبال کوچه ی سر در گمی شدم انگار
دوباره یاد نگاهی به سینه...
«عشق نهان»
در پشتِ شرم خویش عشقی را نهان کردم
کَز دوری اش هر لحظه دردم را عیان کردم
در بازی صد رنگ تقدیرم هزاران بار
با هر شکستِ دل، دوباره امتحان کردم
پیچید چون پیچک حضورش در وجودم تا
مِهر و وفایش را به دل دُرِّ گران کردم
در...
دور از تو در این شهر مرا حوصله ای نیست
در یاد تو غرقم به دل امّا گله ای نیست
جاریست به شریان تنم بارقه ی عشق
تا لحظه ی تسخیر دلم فاصله ای نیست
«بهزاد غدیری»
قدم زدن زیر درختان کاج را دوست دارم توی هر فصلی که باشی انگار دارن بهت لبخند میزنن و طراوت رو بهت هدیه میدن نه گلی داره و نه شکوفه ای ولی هدیه اش بهت با اون برگ های سوزنیش چیزی جز سبز بودن نیست، حکایت بعضی از آدمای زندگیمونه...
زندگى
یک دل خوش
یک ذهن آرام
و یک جوانى به ما بدهکار است..!
دلم پر از نگفتن ها
پر از نخندین ها
پر از گریه نکردن ها
و چقدر من لبریز ام از نکرده ها
زندگانی گاه گاهی همچو طوفان میشود...
میکَنَد از ریشه و هرکس جدا جان میکَنَد...
گر حواست هست اینجا با دلت باش و بمان...
بی دلان از بیخ و بن بی ریشه و جان میشوند...
نویسنده: vafa \وفا\
دلم را به جرم مهربانی اش نخواستن...آخه این روزها مهربانی آدم ها نشانه درجه حماقت ونادانی اوناست...
روا مدار
که پیوسته دل شکسته بوَد ..
\هوشنگ ابتهاج\
مرا از چشمهایت دور مکن
ای هرگزترین عاشق
بگذار تا دلم را بردارم و
به دریا بزنم
تا دیگر از یادم نرود
که شنا بلد نیستم و
عاشق تری نکنم
اینگونه که در ازدحام هیچ می ایستم
از خدا تنهاتر می شوم
مرا از چشمهایت دور مکن ...
جلال پراذران...
داری دل میکنی
دل میزنی تو کم کم
من بهت حق میدم و
من حالتو میفهمم
نبض احساستو میگیرم و
حالت خوش نیست
این دفعه نیت من خیره
تو فالت خوش نیست
داری دل میکنی
دل میزنی تو کم کم
من بهت حق میدم و
من حالتو میفهمم
خودم کردم...