متن سیگار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیگار
ازبس که فراق عشق بیگار کشید
برنیمکت غم نشست وسیگارکشید
معشوقه ی خود به حالت مست کشید
نقاش شدو از عاشقی دست کشید
گفتند:چرا ازعاشقی دست کشید؟
ازعشق دو جاده رو به بن بست کشید
باز هم تیغ غم از طاقت من تیزتر است
نازنین ! امشب قصه ات قصه ای دیگر است
سردرگمی سوال قشنگی است بعد تو
تا مرگ احتمال قشنگی است بعد تو
قبول می کنم بهار عوض نمی کند مرا
اجازه میدهم غبار عوض نمی کند مرا
اشکم به نردبان توسل...
دیشب همه اَش ثانیه بر دار کشیدم
دلتنگِ خودم بودم و سیگار کشیدم
با مشت زدم بر سرش وباز تپش کرد
با این روش از قلبِ خودم کارکشیدم
یک دفعه کبوتر شدم و بال گشوده
تا صبح زمان نامه به منقار کشیدم
یک باره شدم مورچه ، از روزن ذهنم...
رفتی بدون یک خدا حافظی ی دیگر
من ماندم و سیگار و دود و برج خاکستر
نام تو را در گوش من هر روز می خواند
این عشق کهنه این زبان حال خنیاگر
حالا بدون تو من و این خاطراتی چند
تنهایی و سیگار و شعر و برگی از دفتر...
رفتی بدون یک خدا حافظی ی دیگر
من ماندم و سیگار و دود و برج خاکستر
من ماندم و این درد جانفرسا و یک گوشه
با خاطراتت می شوم گم توی هر دفتر
تنها درون خانه با خود عالمی دارم
از ابتدای پنجره تا انتهای در
با حس بد هر...
گاهی سبد سبد گل سوریست قلب من
گاهی نماد زنده به گوریست قلب من
این مغز من مسیر خودش را شکسته است
خود را به دام پیله ای وارونه بسته است
یک عمر رو به آیینه دیدم که کیستم
یک عمر روبه آیینه دیدم که نیستم
اصلن من اتفاق تن...
این مرد بر لب گریه را خنده تظاهر می کند
آیینه هم از دیدنِ حالش تحیر می کند
از بس میان کوچه ها آواره ی راهت شده
آن دوره گردِ پیر هم او را تمسخُر می کند
بُغضی همیشه آشنا هر شب کنارِ سفره اش-
نان شبش را در گلو...
▪︎خەیاڵ:
خەیاڵەکانت
ئەوندە باڵا کردونە کە
ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم،
باران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی
-با- دایکی پیرم هەموو بەیانی
کۆلانە خوولینەکەمان گزک ئەدا
بەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و
ئەم زامە کۆنە لەژێر چاومدا لابدەی و بیفڕێنی.
دڵم، شیشەیکی ناسکه بەڵام
دڵگیریەکانم و دڵگیریەکانت...
خیالاتِ تو،،،
به ارتفاعی قد کشیده اند که،
روزی چند بار به ملاقاتم می آیی.
هر روز صبح
مادر پیرم،
--باد!
کوچه ی خاکی ما را جارو می کند!
باران می گیرد تا،
شب ها،
به من سر بزنی!
شاید این درد کهنه را
از گَودِ چشم هایم بشویی
قلبم،...
پاکت سیگار
خوب است یا بد نمی دانم
فقط یک شعله ی آتش میان من او فاصله است.
روشنش میکنم همین حالا
کام میدهد یا کام میگیرد نمیدانم فقط دنبال گم شدن میان دود سیگار می مانم.
حمید پناهی زاده