متن عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه غمگین
اشکهای من
شفابخش است
شفابخش بود
که آیینهی لال
شروع به حرف زدن نمود
شفابخش بود
که دیوار
اعتیاد به تَرَکهایش را
ترک کرد
شفابخش بود
که گلدانِ عقیم
فرزندانِ پژمرده به دنیا آورد
شفابخش بود
که پنجره
که منظره
به جنونِ باران رسید!...
۰۰بَدَل به باد شدم، دلخوشم به اینکه فقط
مرا قلمرو گیسوی تو وطن شده است۰۰۰۱
🌙
من
ماضی بعیدم و
گُم،بین جمله هات
اما تودر مضارعِ من
فاعلی هنوز
بیدار مانده ام
که تو را مثنوی کنم
آسوده تر بخواب!
عزیزِ دلی❤️ هنوز ...
چگونه یکتنه پر کردهای جهانم را؟!
دلم چگونه گره خورده است با لاهوت؟!
سپردهام به درختان بغل کنند تو را
سپردهام به هوا - نرم - بگذرد از موت
چه سوز سردی از آنسوی خواب میآید!
پتو کنار نیفتد - عزیز من! - از روت
دست بر پیشانیام بگذار! تب دارم هنوز
صبح دارد میرسد از راه و بیدارم هنوز
خشکسالی آمده اینجا ولی من بعد تو
تکه ابر کوچکی هستم که میبارم هنوز
شیشهی عطر دلم با رفتنت خالی نشد
اینهمه سال است از بوی تو سرشارم هنوز
هیچکس از شانههایم جز تو باری...
نیستی و دلتنگی از سقف چشمانم چکه میکند.
دوستت دارم
در حاشیهی خوابهایی
که هیچوقت تعبیر نشدند،
اما بیداری را
از تو لبریز کردند
دردِ من؛ دردِ صبوری
لحظه ها؛ یک سالِ نوری
گفته بودی با تواَم اما؛
رفتی و
فرسنگ هااا
دوری.
برایِ پدرم🖤
و از شهری که بی مِهر است
(سَر) در آخر، کوچ کردی تو
(از دفترِ بابا)
به یادِ پدرم🖤
عجب رنج عجیب و درد ناکیست، دوریت...
در شبِ بیتابِ احساسِ دلم
نغمهگر شد، شورِ حسّاسِ دلم
ساعتِ صفر است و من،
بیدارم و،
شاهدِ بیداریام،
مهتاب شد!
در صفرِ عاشقی،
احساسِ پریشانم،
گیسو میگسترد،
تا در بستری،
از جنسِ عاطفه،
در سینه بفشرد،
آرامشی محض،
به توانِ بینهایت صفر را!
لباس نو نخریدم به شوق آن روزی
که رنگ پیرهنم را تو انتخاب کنی
سازَت صَلایِ سوز است؛
اِی عشقِ بی نهایت
من هم، اسیرِ غربت
در کوچه کوچه هایت.
به یاد پدرم🖤
خسته ام
خزیده چون کبوتری درقفس
درنایی تازه از کوچ پنجره ها از راه رسیده...
گویا پرستویی هستم که به شوق بهار تمام آسمان را شقایق چیده...
خسته ام
انقدر خسته ...
که دلم میخواهد ، خواب ابدی تعبیر پلک هایم باشد...
میدانی ...
دنیا با من نساخت
با ما...
کاشکی میتاخت بر شطرنجِ دل، شبدیزِ مِهر
مات میشد بانوی دل، با دمِ پرویزِ مِهر
_«مات»:
۱_ حیران، شگفتزده، گیج، متعجب، حیرتزده، مبهوت.
۲- تیره و تار، رنگپریده، رنگرفته، کبود، کدر.
۳_ شهمات (اصطلاح بازی شطرنج)
_ «پرویز»: به معنای پیروز و فاتح، نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی، مشهور به...
گر بهارِ بوسهات، دل را شکوفا کرده بود
غنچهی قلبم نمیشد خشک در پاییزِ مِهر
پ. ن:
_ «بهارِ بوسه»: تشبیه بلیغ.
_ «بهار، دل را شکوفا کرده بود»: استعارهی پنهان.
_ «غنچهی قلبم»: تشبیه بلیغ.
_ «مِهر»: ۱_محبّت. ۲_ خورشید. ۳_ ماه نخست فصل پاییز.
«پاییزِ مِهر»: تشبیه بلیغ...
دور تو میگردم و انگار دوری دورتر
با همه اهل تواضع با منی مغرور تر
اَجر دارد. خنده. بر لب های غمگین آوری
لب ولی تا میگشایی میشوی ماجور تر
میشود هر. هوشیاری بی شک از چشم تو مست
از خماری که شد از انگور هم انگورتر
گفته ای می...
وقتی از همه ناامید بودم تو امیدم شدی
قلبی که سالها در سینهام بیدلیل میتپید زیباترین دلیلش شدی
روزها گذشتو وقتی تمامِ من شدی
قلبم را با دستهای خودت که آرزویم گرفتنشان بود خاک کردی
غریب ماندم با نوشتههای عاشقانهای که برایت مینوشتم
بعداز تو هرکس که نوشتههایم را میخوانَد...
جز چشم تو،
چیزی بر این دل دیوانه ما حک نشده.
با عبور هر گلوله
از سینهی من و تو
یک نقطهی اشتراک
در «ما» پیدا میشد...
ما
مقابل هم
دو پرچم بودیم در باد
که به هم دست تکان میدادیم؛
دو عاشقِ رها
در
مشتِ یک رویا!
هرچه زمان پیش میرفت
تکانِ دستها به رقص، شبیهتر
و موسیقیِ توپ و...