متن معشوق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات معشوق
در خانه فاجعه فریاد می کشد ریشه از دل خاک می کشد هر روز
عاشقی در فراق معشوق اش با غم تریاک می کشد هر روز
می کشد با غم عشق سوخته را می برد با خود تا رها باشی
می برد تا پوچ تر از پوچ شوی در نقش...
من در این هیاهوی شهر
تنها تو را در قلب خود جای داده ام
این را باید ساعت ها فکر کرد
امیررضا بارونیان
ای عشق !
من غرق در دریای سکوت می شوم
تو برایم بگو
از گذر ثانیه ها
از درد و رنج های شب های فراق
از دلتنگی هایی برایم بگو
که کام زندگانی ام را تلخی می چشاند
و در اخر
از زیبایی وصال برایم بگو
بگو که مرا راهی...
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز /
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست...
هوشنگ ابتهاج
جانانم تو دست نیافتنی ترین معشوق روی زمین هستی
دور از دستانم هستی
اینجا میان نوشته هایم دست کسی به تو نخواهد رسید
در میان انبوه زخم هایم ، سکوت و بغض هایم دست کسی به تو نخواهد رسید
در میان انبوه دلشکستگی هایم مدت هاست منتظرم دلت همچون من...
برای معشوقت همچون ژلوفن
آرام کننده جان باش
یاسمن معین فر
شاید دلتنگی همان برادر بد صفت و جاه طلب عشق است که در نبود معشوق فرصت غنیمت می شمارد و بر قلب و جان عاشق حکم کشتار می راند .
زینب ملائی فر
بهترین رمان عاشقانه و مختصر و جامع تر از هر رمانی که تا الان خوانده ایم را شیخ اجل سعدی شیرازی گفته ؛آنجا که در یکی از غزلیات ،شکوه میکنه از معشوقش که در
آخرین بیت جواب معشوق رو میاره ، که یک فصل الخطاب و خود یک رمان عاشقانه...
زیاد عاشق را مجنون می کند . اما عشق تو مرا عاقل کرده است . آنقدر که از تو گذشتم تا تو معشوق بمانی تا تومغرور بمانی و تا آخر عمرت تو فقط ناز کنی ، چون که من ناز کشیدن بلدم . و فقط آمده ام ناز چشمان تو...
دردم دوا کن
بر در میخانه من کردم نگاهی
دیدم آنجا عاشقی رو به خدایی
گفت ای معشوق من تا کی جدایی
من که تنها مانده ام بر این دوراهی
خانه و کاشانه را کردم فراموش
آتشم خاکسترم را کن تو خاموش
حال و روزم را ببین دیوانه گشتم
چند...
فکر کردن به تو توی این دنیا...
برام حکم داشتنِ یه لیوان آب زلال،
توی شهریِ که به داشتنِ آبِ لجن مشهوره!
جاویدی چنل من در روبیکا : @Faryad Ghalb
شب گذشت از نیمه و من درتبِ روی توأم
تو تمام من شدی من مستِ گیسوی توأم
شد حدیثِ عشق آغاز و شدم دیوانه ات
همچو حافظ من غزل خوانِ سرِ کوی توأم
کاش با یک بوسه از تو بشکند بغضِ سکوت
تشنه ام من تشنهٔ بوسیدنِ روی توأم
آمدی...
گل ها هم از دیدن عشق بینمون ذوق زده شدن، هی خوشگل تر شدن روی موهات، هی خوشگل تر شدی، هی قلبم بیشتر ذوب شد، هی به تویی که قرص قلبمی بیشتر احتیاج پیدا کردم:)♡
نویسنده : نگار عارف
دیالوگ رمان : قلب نا آرام