متن نقاب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نقاب
نگاهت برایم آشکار است
وقتی از پشت نقاب دروغینت
اشک چشمانت را میبینم
شامه ام تیز شده است
خنده های تلخ را بو میکشم...
تلخ ترین حادثه قرن این است
انسان از خودش فرار کند
از زادگاهش، از پدر مادرش
از مکانی که زندگی میکند
از چهره اش، از زبان مادری اش
گریز کند از هرچه که مربوط به خودش است و نقابی برچهره بگذارد که هیچ گاه \خودش\ نبوده
نقاب دوستانه به چهرت می زنی و تظاهر به خوب بودن می کنی!
تظاهر به آدمی راستگو و دلسوز که فقط هرازگاهی از سر حسادت بر تمام وجود خودت و رابطه ی اطرافیانت آتش می زند! اما دریغ که این آتش، فقط درون خودت را شعله ورتر می کند، اطرافیانت...
گاهی هم از تظاهرخسته می شود؛
رو به روی خودش می نشیند
نقابش را بر می دارد و برای
تمام ثانیه هایی که مجبور بوده
خودش را گول بزند، گریه میکند!!
در حسرت فردایی بهتر به خواب می روی تا رویا ببینی...
اما با کابوس مرگ بر می خیزی...
خنده را نقاب می کنی تا پی نبرند به غم اشوب گر درونت ...
سکوت را فریاد می کنی ...
و درد را دیکته ...
در بن بست آینده می دوی و...
سرگذشت آدم ها.
در میان آدم هایی که با ماسک در خیابان ها ظاهر می شوند تشخیص دادن تو بسی سخت است. به راستی تو اگر من را پشت این نقاب های به اجبار ببینی می شناسی؟!
هنوز هم آن همه عشق و علاقه را که در چشمانم موج می...
جنس تمام دل ها از شیشه است..
از شیشه های لطیفی که پشت نقاب لبخند و غرور و ترس پنهان شده اند...
مهم نیست جنس نقاب چیست...
مهم این است که تمام آنها شیشه اند...
شیشه هایی که اگر بشکنند با خورده های تیز خود میتوانند صاحب تمام زخم هایشان...
از نسل سپیدارم این بار که می آیم
مهری به دهان دارم، این بار که می آیم
آشفتگی ام پیداست، از حالت فنجانم
آوای بمِ تارم، این بار که می آیم
از دوری آغوشت، آهی به گلو دارم
از آینه بیزارم، این بار که می آیم
مغرورم و میخواهم، بیهوده...