متن پرواز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرواز
یک قدم به جلو
یک قدم به عقب
سرگردانی ..؟
نام ندارد !
شاید تاریک ترین نقطه جهان ...
پای ماندن ندارد
مادری که جانش را به خون کشیدن
دخترکانی که در پی فردا
آزادی را میان خون نوشتند
خمپاره ی هراس ، رویاهایشان را تکه تکه کرد
پرواز ......
من ۱۷ سالگیت مبارک ...
من به آفتاب گردان شبیهم
در تاریک ترین روز ها در پی نورم
حتی وقتی که سرم پر از دانه های سیاهه
من چون رویاهایم اوج گرفتم
پشت به تمام ستاره های شب
تا برسم به صبحی که تنها از خورشید طلب نور می کرد ...
حیاطی کوچک وُ
طنابی بسته
باد به پرواز درآورد رخت ها را
□
خوشبختی!
وقتی انسانی نیست!!!
انقدر به اخرش فکر نکن
اخرش که چی ؟
ته تهش مرگ دیگه !!
همیشه ترسیدیم
از گفتن و نه شنیدن
از خواستن و نشدن
از رفتن و نرسیدن
از ارزو و براورده نشدن
انسان می دونه اخر زندگی مرگه ولی بازم تلاش می کنه !
می خنده ...
گریه...
سکوت نکن …
زمزمه کن گاهی !
قدم بزن در کوچه های زندگی …
و گاهی آرام پرواز کن …
این آبی بیکران مال تو نباشد …
مال کیست ؟
اتفاق پشت اتفاق!
اشتباه پشت اشتباه!
من پریدم پرواز کردم با این که داشتم ترس از ارتفاع!
من به بی رحمی حادثه های زندگی اعتقاد دارم این که اتفاق میوفتن تا بهم بزنن تمام معادله هات رو
تو یک حادثه بودی از اون جنس هایی که نه میشه گفت تلخ نه شیرین !
مثل وقت هایی که پرستار بخش رو به روت وایمیسته و میگه خدا و...
باید سقوط کنی
تا یاد بگیری چجوری پرواز کنی
پرهای شکسته آسمان ندیده ام را
از روی سنگفرشهای درد آلود پیاده رو بردار و با اندک نوازشی ،
لابلای کتاب شعرت جا بده
میان همان ورقهایی که
از رهایی سرودی
در تار و پودِ سیاه مشقهایی
که با آن پرواز را به تصویرکشیدی
شاید اینگونه پرواز را بخاطر بسپارم
مَنِ بالاتر از فردا
دلم پرواز می خواهد
سوی آن پنجره که
عشق نیازش باشد
سوی رویا به خیال
در طلوع بی غروب خورشید
سوی آن رویا که
فردایش پس از پرواز
به رنگ آسمان باشد
زهرا غفران پاکدل
کسی که آسمانش به اندازه پنجره ای ست که دارد، هرگز پرواز را نمی فهمد و پرنده هایش همیشه ناتمامند...