متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
موج زلفت کشتی چشمان من را دل بِبُرد
ترسم از روزی که پهلو گیرد او، در ساحل آبهای تو
تو چه دانی که حال دل من...
بی تو چقدر بارانیست...
شانه میخواد چکار، آن پریشان موی تو...
تا دو دست عاشق من هست، شانه میخواهی چکار...
میِکشد هر شب مرا چشمان تو...
تا به سر حد جنون...
بیا تکیه بکن بر قلب این دیوانه ی عاشق...
نترس رنگی نخواهی شد، ولی عاشق کمی شاید...
من ندانم که تو کیستی و کجایی ولی...
دانم این قلب گرفتار نگاه تو شده...
نسل ما نسل همان عاشق دل سوخته ایست...
که دلش خواست به معشوق رسد، اما نشد...
چه داند خوابناک مست مخمور
که شب را چون به روز آورد رنجور
گر تو را با ما تعلق نیست، ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست، ما را تاب نیست!
بال شکسته است کلید در قفس
این فتح بیشکستگی پر نمیشود
عروس و داماد
زیر برف شادی شب
آدینه ی زمستان