متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
کوهیم و نمی ترسیم هر چند دو صد دشمن
بر جـــان تمـــــام مـــــا در دم بــــزنند تیری
مرگا به دلِ سنگِ تو ای اسرائیل
نابود شوی؛ الهیای دشمنِ جان
ای دلیل بی قراری های من چشمان تو.
پس بیا از من مگیرش آن سیه چشمان خود.
اگرچه می رَوَد از آسمان،ولی جلد است
دوباره بر می گردد کبوتر خورشید.
وَباز جشنِ شراب است و سوروساتِ غزل
شده ست لبریز از شعر، ساغرِ خورشید
بهار آمده از راه و شاخه شاخه شده ست-
-پُرازشکوفه، درختِ تناورِ خورشید
سپیده می رسد و پرت می شود انگار-
-حواسِ پنجره ها ، در برابرِ خورشید
شکسته،کشتیِ بی بادبانِ دل،امّا-
-رسانده است خودش را به بندرِخورشید
شده ست غرقِ تماشا،نمی رَوَد یکدم-
-هوای دیدنِ آیینه،از سرِ خورشید
عبور می کند از کوچه،دخترِ خورشید
نهاده روی سرِخود،گُلِ سرِ خورشید
من قامتم شبیه الــــف بود، کوهِ درد
ماننـــد دال، پشتِ مرا کرده است خَم
از بس که آه می کشم از دستِ سرنوشت
آیینه ام شده ست پُر از ردّ پای غـــم
در دشتِ گیسوانِ پَریشانت ای غـــزل!
حس می کنم غزالِ دلم کرده است رَم
مانند اَبر، بُـــرده مرا باد با خودش
تا انتهای کوچه ی باران، قــدم قــدم
هنگامِ آبیاری شعـــر است و باز هم
گلدانِ پشتِ پنجره افتاده از قلـــم
می کُشد یک روز
بوسه های باران
پنجره را
و......
وطن در شعله آتش ، زند آهنگ خوشبختی
خداوندا نگه دارش ز تیر شوم بد بختی
من تو را سوهان قم میدیدم اما ای دریغ،،
جای سوهان قمی سوهان روحم میشوی.
به شوق دیدن رویت سر راه تو بنشینم.
ولی این شوق پر تکرار بی وصلت چه بی حاصل چه بی حاصل.
دیوانه و آواره و ویرانه ی آن چشم سیاهت هستم.
دریاب مرا.
طعم شیرین لبهای تو را نچشیدم تا به حال.
اما میدانم مزه ی جان میدهد، لبهایت.