پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ماه آسمانم ..تو ڪہ باشی منظومہ ے تاریڪ شب هاخالی از هر ستاره اے ڪہ باشد مهم نیست !!تو ️روشنی بخش شبهاے تاریڪ منی ..!! ️️️...
شبانه گام می نهم به راهجاده در میانِ مِهدشت، گوش بر ندای آسمانستاره ها به گفتگووَه ... که آسمان چه پرشکوه و دلکش استزمینِ سبزخواب رفته در تلألویی غریب ...من چه خواستم از زمان؟جز که روحِ زندگی بتابد وسازِ دلنشینِ عشقگاه گاه به گوش آید وماه، بر بلوطِ پیربر فرازِ باغچهچون نسیمِ شبخانه سازد ونور پراکَنَد...
نه رفته اینه پیام آمدنی داده ایخانه در تصرف بوی توستتو نیستی و خانه در تصرف بوی توستحس می کنمتنهایی ستاره رااین همه ستاره ی تنها ؟یکی به یکی نمی گوید بیاهر یکاز آسمانه ی خویشچونان چشم پرنده درخشاناز آشیانه ی تاریکحس می کنمنیش ستاره رادر چشممطعم ستاره رادر دهانمو طعم یک کهکشان تنهایی رادر جانمکجای جهان بگذارمتتا زیباتر شود آن جا ؟بنویس می آیمتا آشیانه به گام و به دست و سلامآراسته شود...
یادم باشد عاشق کسی شوم،که شعر را بلد باشد !کسی که بفهمد وقتی؛ستاره را به چشمهایش،زمین را به آغوشش،و بهار را به بودنش تشبیه میکنم !یعنی،دیوانه وار دوستش دارم ... ️️️...
شبگم شده بودلای به لای موهاتامادست هایت پر بود از ستاره باید می دانستم راه عشق از چشمانت می گذرد.... ️️️...
ستاره ای که بخندد به شامِ تار تویی...!️️️...
آسمان چشمانت که مهتابی می شودشب آرام آرام، از راه می رسدآرامش می بارد از نگاهتبه وقت مهتاب ستاره ها، گل لبخند را روی لبانتنقش می زنند، نقره فامو من آرامش را می نوشماز زمزمه مهتابی چشمانت ......
آرزو می کردم که درجشن میلادت تک ستاره آسمان چشمانت باشم تا در آغوشت طولانی ترین شبم را تقدیمت کنم و درکلبه انتظارت بوسه ھایم را میھمانت! تولدت مبارک!...
زند سوسو ستاره، آسمان و...که پای عشق آید در میان و...من و شب، پشت بام خانه و آخ...کنارم دختر ھمسایه جان و......
.دلم فقط تو را می خواهدشب های با تو بودن رامهتاب را و ستاره ها را با تو می خواهم آن قدر ستاره بچینمکه میان ستاره هایمپنهانت کنم و توهیچ وقت از کنارم نروی... ️️️...
.دلم فقط تو را می خواهدشب های با تو بودن رامهتاب را و ستاره ها را با تو می خواهم آن قدر ستاره بچینمکه میان ستاره هایمپنهانت کنم و توهیچ وقت از کنارم نروی... عاشقانه️️️...
️تو برای من فقطیہ ستاره نیستی، تموم آسمانِ منی...
خدایاستاره هاى آسمانت را سقف خانه عشقم کنتا زندگی اش مانند ستاره بدرخشد️️️...
شب ها پرنده هایش می روند روزها، ستاره هایش بیین، آسمان هم که باشی باز تنهایی!...
ماهو که داشته باشیدیگه دنبال ستاره ها نیستی...
امشب شب تولد توئه ! شبی که ستاره ای به آسمون زندگیت اضافه می شه ستاره ای که می تونه مثل نقطه عطفی تو زندگیت بدرخشه و نورانی تر از همه ی ستاره ها بشه کاش میشد دستاتو بگیرم و با هم به سمت زیبایها پرواز کنیم کاش میشد امشب ، فقط امشب کنارم بودی و کنارت بودم تا هر چی خوبیه نثارت کنم هر چی عشقه به پات بریزم هر چی غمه از زندگیت پاک ...
دلم فقط تو را می خواهدشب های با تو بودن رامهتاب راو ستاره ها رابا تو می خواهم آن قدر ستاره بچینمکه میان ستاره هایم، پنهانت کنمتا تو هیچ وقت از کنارم نروی.. ️️️...
میشم اون ستاره ای که هرشب بهش زُل میزنی ولی دستت بهش نمیرسه...
پدر ! سایه ت برام دار و نداره پدر ! دستاتو می بوسم دوباره پدر ! قربون اون موهای برفیت بدون تو سیاه هر ستاره ستاره ی روشن زندگی من روزت مبارک...
اسفند ماهی جانم. همسر مهربانمیکی یه دونه ی من تو مثل و مانندی نداری ، تو فرشته ای و در قلبت جای تاریکی نداریتو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی….زادروزت مبارک...
جات توی قلب منه...تو ماه و ستاره ی من نیستیتو تمام کهکشان منی......
می توان هر چیزی را تولد نامیدمثل تولد یک ستاره و شروع نور افشانیمثل تولد یک شکوفه و دادن زیبایی به درختمثل تولد یک پروانه و پرواز بر گلهامثل تولد یک صدا، صدایی که دوباره خدا را بخواندمثل تولد یک امید در دل دنیایی از ناامیدیمثل تولد یک انسان، فوق انسان، که برای خانوده اش مثل یک ستاره،یک شکوفه یک پروانه یک صدای خدایی و مثل یک امید باشد.تولدت مبارک...
آسمان ستاره چینگیسوان سیاهت...
شب!!ماه و ستارهها؛دست در دست هم؛از جانب چشمانتبا نسیم همره میشوند وبا عطرِ لبانت یواشکی بوسهایبر پیشانیممینشانند......
شب به عشق ِماه ماه به عشق ِ ستاره و من به عشق ِ تو زیر نور ماه بیداریم چه چرخه ی عاشقانه ای ️️️...
You arent just a star to meYou are my whole skyتو برای من فقط یه ستاره نیستی تو تموم آسمان منی ️️️...
من ،تو ،دوتاییمون یکی بشیم ستاره تویی منم ماهتم...
کاش توی این شب سیاهیکی می آمداز آن سو ؛بی خبر :- توی تاریکی چرا نشسته ای؟بیابرای تو یک مُشت ستاره چیده ام !...
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا داردبه مادرم…که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.روزت مبارک مادر عزیزم...
ماهی، روشنیِ دریاست ودریا، آیینهای که ماه در آن میاندیشدآندَم که شب آرام نزدیک میشودچشمانِ دریا پلک میزندآه! ای خرمنِ سپیدِ مهاجرای ابرِ مهربانرهایم کن از زمینبگذار همچو نوربگذرم از هرچه آیینهستبگذار در لانهی پرندهایدر لابلای پردههای باد، بخوابمبگذار پَر کشم تا ماهآنگاه در صفحههای نوردرطول و عرضِ سطوحِ زلالِ شببا یک سبد نگاهستاره بچینم از آسمان تا صبحدمبا یک بغل گُلِ کوهییک طبق بلورِ مِهر رانثارت ساز...
یکی زن و دیگری مرد، یکی “ستاره” و دیگری “سایرِ بازیگران”؛ یکی در اوج و دیگری پایین؛ یکی س ک سیترین و دیگری معمولیترین؛ یکی ثروتمند و دیگری درگیرِ مایحتاجِ همگانی؛ یکی در طولِ سالهای کوتاهِ کارش همواره اصلی و مهم، دیگری در طولِ سالهای طولانیِ حضورش همواره یکی از هزاران؛ یکی صاحب هزاران عکس و مطلب و دیگری عکسش گمشده میانِ نامها و عکسهای دیگر و دیگران.اما هردو در پایان مشترکاند؛ نه بهخاطر درگذشت در روزهای نزدیک یا یک فصل و یک سال، نه؛...
اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی ، اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی ، اگه ستاره بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترین هستی. روز ولنتاین مبارک مبارک...
عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشهعشق مثل ستاره می درخشهعشق مثل خورشید گرم میکنهعشق مثل گل ها لطیفهوعشق درست مثل تو زیباست...
کسانی را می شناسمکه با صدای بلند دعا می خواننداما دستشان به ستاره ای نمی رسداما کسانی هستند کهبی دعا با خدا دست می دهند...
هرکسی در آسمان با یک ستاره دلخوش است !عیب من؛این بود شاید...ماه را میخواستم!...
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرم،برای برفی که اب می شود دوست می دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارماندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارمتو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارمتو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ، دوست می دارمتو را به خاطر دوست داشتن، دوست می دارم...
شبها که درخشنده چشمِ ستارهبر امواج میلغزدآرام میشومگویی هزار چراغ در دلِ او آرمیده استدریا نگاه میکند مرا، لبخند میزندامّا از هیچ کجا کلامی نمیآیدگویی جهان جامهی سردِ یخی به بَر کرده وآتشی در آبِ منجمد افروخته ...آه! دریا! من ایستادهامدر خیزابِ تصاویرِ سایههااینک ستارهای بفرست از دلِ امواجتا مرا به آسمان بَرَدتا به شاخهای سبز، ستاره آویزمو بادِ نقرهایدوباره به گوشِ خیالمترانهای خوانَد...
تصمیم گرفت و بی محابا آمد خورشید به دشت عشق زیبا آمد آورده برای او انار و گل و سیب باران ستاره تا به اینجا آمد...
اگه بابا نوئل بودم تو جیبام یه عالمه ستاره میذاشتم که هیچ شب تاریکی تو زندگیت نداشته باشی عزیزم. کریسمس شدهکریسمس میلادی به تو عزیز گرامی مبارک...
مهم نیست چند تا ستاره بهم چشمک میزنه من نگاهم همیشه به ماهه...
You arent just a star to meYou are my whole skyتو برای من فقط یه ستاره نیستی تو تموم آسمان منی...
تودست نشاندهی کدام ستارهای؟!که در سیاهی دلم برق میزنی!...
اگه بابا نوئل بودم تو جیبام یه عالمه ستاره میذاشتم که هیچ شب تاریکی تو زندگیت نداشته باشی.کریسمس مبارک...
گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم........
اگہ قلبم شب بود،تو ستاره ش بودی....️️️...
تو ستاره ام باش..!قول می دهم یک عمر؛آسمانِشب هایت باشم.....
آفتابگردانهازبانه هایی سرکشیده اند به سحرگاه،سکوت میان سروهاچون سیاره ای ست سبک از هواژِل و دوددرویش خاکستریِ سوخته از بُنو نورهایی که شعاع شان را به نافگاه قاره ها و زمانچون نیزه های خمیده ای فرو برده اند.اینجا سفر تمام می شود.کاکتوسها رؤیای آفتاب می شوندو شقیقه هایشاناز کوبشِ شن بادها و مارها، لبریز.نیشها گاه شیرین اندبر هاله ی پوستیا در سوزشِ گوشت.اینجا که ایستاده امغباربر چترهای آبیِ زمان می نشیند...
گفت دیده است مرا ، این که کجا یادش نیستهمه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیستاین ستاره به همه راه نشان می داده ستحال که نوبت رسیده ست به ما یادش نیست قصه ام را همه خواندند ، چگونه است که اوخاطراتِ من انگشت نما یادش نیست ؟بعدِ من چند نفر کشته ، خدا می داندآن قدر هست که دیگر همه را یادش نیست او که در آینه در حیرتِ نیم خودش استنیمه ی دیگر خود را چه بسا یادش نیستصحبت از کوچکی حادثه شد ، در واقعداشت می گفت مهم نیست مرا یادش نیست...
خلوتی میخواهمکنارِ تودر سکوتِ ستاره ها ...بگویم دوستَت دارم آرام بگویی من بیشتر ......
تمام شببه تو فکر کردمصبحستاره بود که از چشم هایم فرو می ریخت...