متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
بسمه تعالی
غرض از مزاحمت، فقط میخواستم به تو اطلاع دهم که قلبم دست توست، و به هیچوجه قصد ندارم آن را پس بگیرم!
عزیز دل،
میخواهم اعتراف کنم که به نظرم تو، نه تنها به عنوان یک انسان فوقالعاده، بلکه به عنوان یک عامل تغییر دنیای من، به طور...
تو شدی محرم قلبم ...
صبح که چشمامو باز میکنم ، قبل از هر چیزی، یاد تو میافتم. تو شدی دلیل لبخندای بیدلیل من، همون حس قشنگی که هر روز باهاش از خواب بیدار میشم.
صدای نفسات تو ذهنم تکرار میشه، انگار هنوز کنارمی.
بدون که دلم هر صبح با...
عشق آن است،
که ویران بکند قلب تو را.
bzahakimi@
بستری، از مِهر میخواهد دلم
تا فراموشش شود شبهای هِجر
شاید تا ابد هیچکس برای من تو نشود و شاید هم من برای هیچکس برای آنچه که با تو بودم ،شبیه نباشم
برگشت گفت: بودن من واست کافیه؟
گفتم :راستش رو بگم دیگه؟
گفت: میدونی که از دروغ خوشم نمیاد...
گفتم: راستش
کاش
تو
همه
بودی
و
همه
هیچ
میشد
بودنشون.
وجود آدم امن توی زندگی، مثل یه پناهگاهیه که مطمئنی رو سرت آوار نمیشه. بودنش آرامش میاره، حتی وسط طوفان. اون آدمیِ که لازم نیست جلوی اون نقش بازی کنی، خودت بودن رو کنارش یاد میگیری، با تمام دردها، خستگیها و بیحوصلگیهات، باز هم دوستت داره،حتی بهت یاد میده اون...
یک جایی بعد از تمام گریهها، سکوتها، شببیداریها،بعد از تموم تظاهر به خوب بودن ها ،بالاخره به نقطهای میرسی که دیگه درد نمیکشی..دیگه حس میکنی مثل قبل بابت اون
مسئله،گریون نیستی..
نه اینکه فراموش کرده باشی، نه اینکه دیگه هیچ حسی نباشه،
فقط دیگه وابسته نیستی ..اصلا انگار اون حجم...
همیشه میگن تنها چیزی که برای آدم میمونه خودشِ ولی این روزها به این نتیجه رسیدم
با رفتن یکسری از آدم ها حتی اون خودِ آدم هم باهاشون رفتنی میشه و قلبی جا میمونه که دلتنگیش تمومی نداره...
اون دلتنگی مثل نفس کشیدن گاهی بالا و پایین میشه اما همیشگیه،گاهی...
تو برای من مثل پاتریکی برای باباسفنجیای..
آروم، صمیمی، با دلی به پاکیِ یه صدف توی آبای زلال. تو اون آدمی هستی که بودنش، سادهترین لحظه ها رو تبدیل میکنه به قشنگ ترین خاطره ها.وقتی باهامی، انگار دنیا بوی دریای خنده میگیره.
مثل باباسفنجی که با یه بستنی کنار پاتریک...
برساحل نوشتیم: عشق
موج آمد
عشق را برد.
تو ماه هستی و
بوسیدنت
نمی دانی که
چه ساده
مرا هم بلند قد می کند...
یکبار هم خطابم کرد همدمِ همیشگیم …
و چقدر این جمله بوی آرامش میداد، بوی ماندن، بوی اطمینان. همدمت بودن، یعنی توی لحظههای سخت، کنار تو بودن نه از روی اجبار، از روی عشق. یعنی گوش دادن به حرفهات، حتی وقتی هیچکس حوصلهی شنیدن نداره.
یعنی خندیدن به خندههات، گریه...
با ناز گلهای جهان
چشمانت را کشیدهاند
که چشمانت...
این دو وسعت قشنگ،
زیستگاه همیشهی رقص و ترنم!
هر کلمهایی با موسیقی صدای تو شنیدنیست!
موهایت را که باز کنی،
آیینه از زیباییات سر میرود
و جهان از شعر!
البته این شعر نیست ها!
پلنگِ اشتیاق است
که در لباس...
هوایم، با تو شد حالا، پر از مهر؛
نفس هستی و با تو، میکشم، دم!
تو خورشید منی که با اولین پرتو، سایههای دلشورههام رو میفرستی کنار. هر صبح، وقتی چشمامو باز میکنم، فقط به تو فکر می کنم .
" صبح بخیر عشق قشنگم "
تو شدی یک قسمت از شعر های من
نه فقط در شعر ،حتی تو شدی بخشی ز من
از شکارِ لحظهها،
دل، «عشق» میخواهد؛
وَ من،
مینشینم با امیدش،
در کُنامِ لحظهها!
پ. ن: کُنام: بیشه، چراگاه، آشیانه.
عشقِ تو، شورِ عطش، جاری کند، در قلبِ من؛
شوق گیرد قلبم از: شُربِ مدامِ لحظهها!
عزیزم! عشقِ من! احساسِ جانم!
صفای لحظههایی؛ مهربانم!
بمان در شورشِ دریای قلبم؛
که با تو، شعرِ خوشبختی بخوانم!
عشق؛ بی پرده ترین سوژه یِ شعرم شده است
بی تو من؛ تا به خودِ حَشر سخن ها دارم.