نگاهم یک آن
به صدای پایش افتاد
دلهره را از خانه ی دلم
جواب کردم......
نگاه
دو دو می زند
عقربه های نگاهم
دور پلک هایت
کی باز می شود
سفره ی چشمانت...
یک کران نگاه می شوم
وقتی که آبی چشمانت
به سبز می زند
دریا!...
نگاه را تاب بیاور ای دل، میرسد روزی که دل بر نگاه بازتاب زند...