متن تنهایی عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی عاشقانه
من به آینده ی بی تو، اندکی بد بینم.
گاهی عشق همان،
فرصت بوسیدن لبهای کسی هست که نیست.
مرا دریاب، گاهی در میان خاطراتت.
نیمه ی گمشده ی من،
گم شده در ته چشمان سیاهت.
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خوابها را با تو زیبا می کنم
هر شب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب...
احتمالاً
در آن دوران
کسی شبیه تو نبود
که ژول ورن
دور دنیا در هشتادروز را نوشت
وگرنه
مانند من
روزانه
بیاختیار، پروانهوار، چندین بار
دور سرت میگردید...
دشت، تا دشتِ دلم، گشتم؛ رسیدم، سبزه زار
منتظر در راه هستم؛ تا بیایی، با بهار
زیر بارانم؛ ندارم، چترِ دستانِ تو را
بازگرد از جان؛ بشو، بهرم دوباره، سایهسار
و خیال من
خرسی است
که با یاد تو
به خواب زمستان می رود
تمام شب خیالت را..
در آغوش خودم دارم
سهمم از آن چشمان تو،
چیزی به جز حسرت نبود.
اگرچه از درِبسته پُر است دنیایم
ولی کلیدِخیالت ،امیدِمن شده است
برای من آغوشِ تو پیرهن شده است
فراتر از پیراهن شده ست، من شده است
کشیدهام کنار
از هر شیء که نامش آدم است...
مرا در کنج آغوش خیالت،
لحظه ای جا کن.
➷➷➷➷➷ ـבر زنـבگے هرچـہ از وابستـہ گے בور تر شویم دلبسته تر تر خواهیم شد. .
ـ؋ـاصلـہ בلبسته تر مے کنـב ،از وابستگے کم نمے کنـב .. ….
دلگرم هستم کاملا؛ گر، گرم باشی
با این دلِ تنهای من، در، اوجِ سرما
تب کن برایم؛ تا که من هم با تبی ناب
قسمت کنم حسّ دلم را با تو تنها
➷➷➷➷➷ نسخـہ בرב بے בرماט را هیچ طبیبے ننوشت ..
شاعرے سراغ בارین با شعر בرماט کنـב ،
این בرב بے בرماט را .
در جادههای تنهایی،
ردِ پای خیال تو را میجویم...
باد، نامت را نجوا میکند،
و شب، رازهایم را میداند
ای روشنیِ بیپایان!
در لحظههای ساکت دلم،
صدای تو هنوز جاریست..."
چگونه سر کنم لحظه لحظههای خود را
نزدیکم اما خیلی دور، ای مردم شهر
هر زندهای یک قصه، قصهام گنگ و ناشناخته
کلمات میرقصند، در دلم، مانند یک رویا
به هر گوشهای میروم، خاطرات شگفت
بوی عشق و مهربانی در هوای سردم بماند
چشمانم را میبندم، تو را در ذهن...
ایستاده مرا بگیر باد!
این عکس باید برسد دستِ بهار
برسد دستِ زنانهترین شاخهاش
باید ببیند که روزگاری
برگها
از دستِ تنهایی
به خش خشِ خود
میافتادند...
من
میخِ محبت را
برای قابی رویایی
به دیوارِ عشق کوبیدم،
یک نفر دیگر
کلاهش را به آن آویخت ...
در دلت هیچ کسی غیر مرا راه مده
جزتو هم هیچ کسی در دل این عاشق نیست