متن جاده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جاده
امتداد این جاده تنها در اختیار توست!
ممکن است دیگران در کنارت راه بروند، اما هیچکس نمی تواند به جای تو این راه را طی کند.
تمام جاده ها را ختم بخیر می کنم…
و آن قدر دسته گل به آب خواهم داد،
تا دستانت برای دستانم، تنها شوند!
تو را کسی که شد آیینه دار ، می فهمد
کسی که می کِشد از خود کنار می فهمد
نه هرکه از مِی و میخانه دَم زَنَد ،تنها
شراب را چشمانِ خُمار می فهمد
تویی که لحظه به لحظه دلت تَرک خورده ست!
سکوتِ خونینت را ، اَنار می فهمد...
در زمستانی سرد و خاموش
دست تنهایی ام را می گیرم
و در امتداد جاده ای که
وعده ی آمدنت را به من می دهد
قدم می زنم
امید برگشتنت را از من نگیر
من نیازم را
در نگاه تو می بینم
بیا تا بهار با قدم های تو
به...
نیستی
و در نبودنت
از سردی فاصله می لرزم
برف دوری ات
قلبم را سفیدپوش کرده
و من با نگاهی منتظر
خیره ام به جاده ای سفید
تا که خورشید نگاهت
به فریادم برسد
مجید رفیع زاد
یه جاده باشه .!!یه ماشین زیر پات .!بزنی به جاده .تک و تنها .بدور از همه کس بدور از همه چیز تک و تنها بری جایی که سکوت محض باشه بدون فکر و خیال بدون دغدغه چند روز برای خودت باشی ...!!چه رویای قشنگی🌱 🌱دلارام امینی🌱🌱
گام برداشتن در جاده ای خطرناک و پر از واهمه خیلی سخت است چون نمی دانی چه چیزی در انتظارت است و همه چیز برایت گنگ و نا آشناست . شاید الان در ابتدای همان جاده ایستاده ای ! می ترسی به راه بیفتی چون نمی دانی این جاده ی...
در جاده تنهایی
انتظار می کشد
راه
پای آمدنت را
بادصبا
چامک
از مسیر سخت زندگی می گذریم
و رد لبخندمان
سر پیچ های تند جاده
جا می ماند.
آنچه به مقصد می رسد،
یک کالبد است؛
با رد زخمی روی لب هایش!
- کتایون آتاکیشی زاده
جاده می خواند تو را
بر گرد
فصل زندگی ست ...
گوش کن
تو را می خواند
جاده ای که برگ ریزان است
و نم نم بارانی که همساز چشمان منتظر
آرام قدم بردار ،تا زمان ،زمانِ عاشقی من و تو و پرستو های مهاجر است
پاییز دروازه عاشقی و آیینه رنگارنگی است
بیا
تا کعبه دلم ، نغمه بهاریت را...
همرهی
نازم به غمزه ایکه تو سرو سهی کنی
دل را ز هر چه رنج و مرارت تهی کنی
چندی خبر نمی دهی از فصل نوبهار
تا در میان بوته ی گل چهچهی کنی
پیداترین حکایت ما غفلت از تو بود
شاید که با محبت خود آگهی کنی
بی نام...
تا شب نروی روز به جایی نرسی
این جاده به رفت به دیار بی کسی
پا نیست که راهی بشوم جاده اگر هست
کشکول ِ پر از خالی ام آماده اگر هست
نقل است که: مردن پل ِ مابین دو دنیاست
یارب بکُش ام، مرگ چنین ساده اگر هست
پا نیست که راهی بشوم جاده اگر هست
کشکول ِ پر از خالی ام آماده اگر هست
نقل است که: مردن پل ِ مابین دو دنیاست
یارب بکُش ام، مرگ چنین ساده اگر هست
سر هیچ، به دنیای پر از مشغله بار است
مویی به سر شانه ام افتاده اگر...
آن قدر در من ریشه دوانده ای
و در پایت آب دیده ریخته ام
که باغ های جهان
از دامن تو سبز می شوند
آن قدر دنبالت راه رفته ام
که جاده ها هم
عادت کرده اند
به سوی تو بیایند
آن قدر از تو فرار کرده ام
که پولیس...
جاده می خواند تو را
برگرد
فصل زندگی ست...