متن حسرت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت
قسمت این بود،
نشود قسمت ما، ما بشویم.
مگر دلتنگی چند کلمه است؟
که آسمان را برهنه می کند
و روی کاغذ می بارد
باور کن که پشت پای تو این باغ
سیب خُشکید...
بی پناه و خسته دل، چشم به راهم که بیایی.
بی تو با تک تک این ثانیه ها درگیرم
خبرت را همه از آینه ها می گیرم
مو پریشانی و من در به در موی پریشان توام.
بدجور به رخ میکشد ثانیه ها، لحظه های نبودنت را.
نه خیال ماندنم هست. نه خیال رفتنم هست.
نه خیال زنده بودن. نه خیال
مردنم هست. نه خیال باش و بودى نه خیال رفت و میرى.
تورو جان هرکه دارى
تو بیا و خوش تر. ام کن.
دلم جا مانده در،کنج چشمانت.
شده دلتنگِ کسی باشی و از شدت حزن گریه بر شانه ی بالِش کُنی و خواب شَوی؟ شده با عطرِ به جا مانده ای از رهگذری رنگِ رخساره ببازی ، مست و بی تاب شوی؟
یادت، نبودنت را بدجور به رخ میکشد.
شکستی، قلبِ چون آیینهام را
دل و، حسّ دلِ بیکینهام را
شدم لیلای مجنونت؛ ولی تو
نکردی، التفاتی، سینهام را
بیمنظره...
مثل گلدان بدون گل روی میز،
استکان بدون چای کنار سماور،
ساعتی که عقربه ندارد
و دری فاقد دستگیره؛
هرجا و هرچیز را نگاه میکنم پر است از بلااستفاده بودن؛
لبریز از نقص؛
تهی از حیات.
مثل من بدون تو،
که به هیچ کار نمیآید.
فـــــــکر تـــــــــو...
مجال شنیدن صدای دل را از من گرفت.
من چشم ندارم که ببینم.
چشم یارم به چشم دگری گرم شود.
نیستی و نبودن تو بدجور.
باعث شده دیگران نیایند به چشم.
سهمم از آن چشمان تو،
چیزی به جز حسرت نبود.
کاش میشد به نبودن های پر تکرار تو عادت کرد.
این نبودن های پر تکرار تو،
بدجور دلگیر است.
درِ کنسرو را باز میکنم
صدای تاریکی میریزد بیرون
یک آواز قدیمی
که بوی ماهی دودی میدهد
آشنا نیست
اما میشناسمش
مثل وقتی که عشق
در لیوان چای حل میشود
و نمی دانم
چندبار باید هم زد
تا دوستت دارم تهنشین نشود
می بینی
خوابگردی سایه هاست
خانه سرگیجه دارد...
دل گیر تو بود
وگرنه
با پرستو می رفت
آمدم ، دَر زدم
هیچ کس نبود،
غیر از دل تنگی.....
و خیال من
خرسی است
که با یاد تو
به خواب زمستان می رود