متن دلدادگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلدادگی
گناه از دل نه از دیده،
از آن چشم سیاه توست...
که اینگونه اسیر کوی تو گشتم...
اول تویی آخر تویی باشی تو سردار آرزوست
عشقم تویی در راه عشق این سر بردار آرزوست
لعنت به هر لب جز لبم که بر لبت بوسه زند
دل پای عشقت داده ام ای عشق دل دار آرزوست
او مال من است و من به او حساسم
ای کاش کمی بفهمد از احساسم
آغاز شدم همین که چشمم افتاد
بر ماه رخ سرخ لب گیلاسم
عمریست به دنبال دلش میگشتم
اقبال بلند من ، شش آمد تاسم
زیباتر از این دلبر من اینجا نیست
اکنون متقاعد شده ام...
دل به یاد تو درون سینه غوغا کرده است،
از غم عشقت چه بازی ها که با ما کرده است،
در شب یلدا که فالی را به نامت کرده ام،
هر چه در دل داشتم حالا هویدا کرده ام،،
هوایم با تو شد حالا،
پر از مهر؛
نفس هستی و با تو،
می کشم دم.
از واجبات دین شده...
پرستش چشمان تو...
دراوج سرما آرزویم عشق سوزان است
یلدا شروع عاشقی های فراوان است
یعنی که باید گرم باشیم از تنور عشق
آب و هوای شهر وقتی برف و بوران است
بین من و تو که نباید فاصله باشد
وقتی میان مرز تن امید مهمان است
ما همچو یک روحیم اما در...
بامن حرف بزن
از دوست داشتن هایم
لبی ترکن
ستاره هارا به خلوت بکش
شب را به بازی بگیر
بگذار
ماه بی خوابی بکشد
خورشید
خواب
بماندو
زمان درتماشای
دلدادگی هایمان
متوقف شود...
علی مولایے
نام غزل:دلدادگی
هرکسی دارد به سینه یک غم پنهان خدا
درد قلب ما که شد دلدادگی نزد شما
درد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشق
درد ما درمان ما تنها تویی ای عشق ما
عاشقانه کن صدایم عشق من ای نازنین
می رود قلبم برای آن صدا کردن چرا؟...
سهم من از مهتاب، خواب نیست، خاطرات شب هایی ست که در تردید، عشق به یقین می نشست، امید جوانه میزد، و باز دوباره دلدادگی می رویید. سهم من از مهتاب، خاطره ی نگاهی ست، که روزگاری تمام زندگانی من بود ...
تو را دوست دارم نه تنها به رسم عشق ، بلکه به رسم قدرشناسی
تورا دوست دارم به رسم مهربانیت
تو را دوست دارم به حرمت تمام لحظه های خوبی که ساختی
تو را دوست دارم به رسم نگاهت که جز عشق در آن ندیدم
تو را دوست دارم به...
کار دشواری ست عاشق بودن و دلدادگی
دل سپردن پای عشقی با تمام سادگی
شور شیرین میزند دل موقع دیدار او
کوه کن باشی دلت هم میشود بیمار او
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
محتاج تو ام کرد
هر بار دیدم عشق تاراج تو ام کرد
پیغمبر شب های معراج تو ام کرد
با زورق جامانده از گرداب و طوفان
درگیر اقیانوس و امواج تو ام کرد
تنها نبودم یاد تو در سینه ام بود
با باد و بورانی که آماج تو ام کرد...
ره توشه باور
با دیدنش دلدادگی از سر گرفتم
حال و هوای برگ نیلوفر گرفتم
در بامداد ساقه ترد خیالش
پبچیدم و دور خودم سنگر گرفتم
چون ذره ایکه جان بگیرد با نسیمی
از روی خاک جاده بال و پر گرفتم
مثل چلیپایی که روی طره هایش
امواجی از دریای...
مثل باد
آرزو دارم بیایم پا به پایت مثل باد
طی نمایم جاده را تا بینهایت مثل باد
سر سپردم روی بازویت که بار دیگری
پر شود از های هایم شانه هایت مثل باد
دوست دارم گل بچینم از نگاهت با نسیم
جان بگیرم پیش هر ناز و ادایت مثل...
دیر آمد و
در گوش من
افسانه دلداگی خواند
از فکر من
صد ناله شوریدگی راند
دیر آمد و
عاشق شدن چون
دانه چیدن بر من آموخت
کنج قفس را
پر کشیدن بر من آموخت
دیر آمد و
بر روی دستش
صفحه ای از یک رمان بود
داستان یک زن...
تو،
با صفای خاص وجودت؛
با نوای سازِ تار و پودت؛
در کنارم بمان و،
زیباترین داستان های دلدادگی را،
برایم بخوان،
با مهر...
زهرا حکیمی بافقی
اگر روزی بیاید که
به هنگام طلوع صبح
نگاهم در نگاهت
چون پرستویی مهاجر
بال بگشاید به شهر آرزوهامان
و با موسیقی امواج قلبت
برلب ساحل
برقصم
همچنان پروانه ای بی تاب
و با تو عشق را معنا کنم
با دیدن مهتاب
و در آغوش لبخندت
دوان باشد
نگاه من...
از سر دلدادگی ،
شکوفه های مریم را می چینم
ببین غریب شده است
فصل عاشقی ام
تا کاجها هم زرد شدند
ای آشنای دور که بر
پرچین دیوار ها نشسته ای
این سیمهای پیج در پیج
سلام مرا می رسانند؟
رویاسامانی
۱۴۰۲/۲/۱۰